آیا آلترناتیو کارگری خواهد توانست در ایران عرض اندام کند؟ / هادی میتروی
آیا آلترناتیو کارگری خواهد توانست در ایران عرض اندام کند؟
امر لزوم و امکان جایگزینی حاکمیت اکثریت عظیم فاقدان سرمایه بجای حاکمیت اقلیت ناچیز سرمایهداران، بحث جدیدی نیست. طرح پروژه حاکمیت اکثریت عظیم فاقدان سرمایه، جهت تکمیل و تعمیق و نهادینه کردن دموکراسی، به اند سده گذشته برمیگردد. در طول اند سده گذشته، در نقاط مختلف جهان، این کوشش صورت گرفته است و بارها اکثریت عظیم فاقدان سرمایه قدرت را بدست گرفته اند اما هربار، بورژوازی مغلوب با انواع ترفندها این اکثریت عظیم را از قدرت بزیر کشیده است و بار دیگر با شمایلی جدید و مردم پسند، تمامی قدرت را از آن خود کرده است.
انقلاب مظلوم بهمن ماه ۱۳۵۷ چنین حماسه ای ست که فاقدان سرمایه و خانواده هایشان در عرض ۵ روز؛ از ۱۹ تا ۲۴ بهمن ماه ۱۳۵۸؛ کلیه نهادهای حاکمیت پهلوی را؛ در داخل و خارج از ایران؛ از سطح زمین جارو کردند و با تشکیل انجمن ها و کمیته ها و شوراها، خود برجای این نهادهای سرکوب بورژوایی، نشستند. اما می بینیم که این حاکمیت مستقیم مردمی تنها از ۲۴ بهمن ماه ۱۳۵۷ تا ۱۲ فروردین ماه ۱۳۵۸ یعنی ۴۵ روز دوام می آورد و از ۱۲ فروردین ماه ۱۳۵۸ تا پایان تابستان ۱۳۶۳ و تنها در عرض ۵ سال، بخش دیگری از بورژوازی ایران با کشت و کشتار دایمی و سراسری، مجددا تمامی قدرت را از آن خود می کند!
برای بررسی دقیق این همه فداکاری و پرداخت هزینه ها و تحمل این همه شکست فاجعه آمیز؛ چه در مقیاس جهانی و چه در مورد مشخص ایران؛ و برای توقف این چرخه مکرر شکست و بعبارت دیگر، جلوگیری از تکرار چنین فاجعه ای در ایران، شایسته است از یکطرف دلایل شکست انقلاب بهمن ماه را بطور دقیق ارزیابی کنیم و از طرف دیگر با گذشته چهل و سه سال از آخرین شکست، و در راستای فهم شکست و کوشش در جلوگیری از تکرار فداکاری های توده ها و نهایتا روبرو شدن با فاجعه شکستی دیگر، شرایط مادی و ذهنی حاکم بر تولید را بررسی کنیم و ویژگی های دو طبقه اصلی جامعه امروز ایران را مشخص کنیم.
من نوعی با نگاهی به سیر تکاملی جامعه ایران از اغاز قرن گذشته میلادی تا امروز، می بینیم که بعد از کشف نیروی ماشین بخار و نیاز به نفت جهت جایگزینی چوب و ذغال سنگ؛ از طرف سرمایه های جهانی؛ و کشف حوزههای نفتی خودجوش در جنوب ایران، از سال ۱۸۹۶، تولید انبوه صنعتی در ایران آغاز می گردد و رشد می کند. از این رو رشد سرمایه داری در ایران نه بشکل درون جوش گوهری، که در کنار و در ارتباط با نیازهای رشد سرمایه داری جهانی، چه در دوران استعمار کهن و چه در عصر استعمار نو، صورت می گیرد که همچنان در ایران و دیگر مناطق نفت خیز، ادامه دارد.
رشد غیرگوهری سرمایهداری در ایران، اگرچه باعث شکلگیری دو طبقه اصلی جامعه؛ اکثریت عظیم کارگران و اقلیت ناچیز سرمایهداران؛ شده است و اگرچه باعث رشد کمی و کیفی طبقه کارگر در سراسر ایران بوده است اما از طرف دیگر باعث رشد بورژوازی تنبل، دلال و زالو صفت نظامی در ایران شده است.
در چنین حاکمیت سرمایهداری، دولت مجری حفظ منافع بورژوازی ایران، برخلاف دیگر دولت های کلاسیک سرمایه داری که بایستی برای حفظ اقتدار و تقدس سرمایه، کارگزار نظام سرمایهداری باشد و از مالیات ها ارتزاق کند، حداقل در عرض ۶۸ سال گذشته، از قبل (با کسر قاف و فتح ب) فروش منابع و اموال جمعی مردم ایران تغذیه کرده است و میکند. بعبارتی بورژوازی بومی ایران، امروز در هیأت مافیاهای قدرت، بطور مستقیم و غیرمستقیم، از سرقت منابع ملی و دسترنج کارگران سراسر ایران به زندگی انگلی خود ادامه می دهد.
با توجه به ضعف تاریخی بورژوازی فاسد دلال صفت نظامی و سرکوبگر ایران از یکطرف و از طرف دیگر، رشد فقر و دیگر تضادهای طبقاتی در ایران و اوجگیری ظرفیت انقلابی اکثریت عظیم فاقدان سرمایه و بروز شرایط بحرانی امروز ایران، تنها راه چاره برای برون رفت از چرخه معیوب حاکمیت مجدد بورژوازی، بدست گرفتن تمامی قدرت در پایین؛ از طریق کنترل مستقیم و سراسری تولید و توزیع؛ و تسخیر مدیریت در بالای جامعه ایران است.
به باور من شکل شورایی سازماندهی توده ای و ایجاد تشکل های پایدار طبقه کارگر با مدیریت شورایی، ضامن بدست گرفتن تولید و توزیع و خدمات و دولت، بدست پرولتاریا و خروج همیشگی از چرخه معیوب حاکمیت مجدد نظام «مقدس» سرمایه داری در ایران است.
از آنجایی که حرکت انقلابی بدون تیوری انقلابی ابتر است و تداوم تاریخی نخواهد داشت، در کلان فعل و انفعالات آینده ی ایران، برنامه حداقل اقتصادی-سیاسی و اجتماعی-حقوقی-فرهنکی پرولتاریا، شرط ذهنی کافی، برای پیروزی آلترناتیو کارگری و نجات اکثریت عظیم توده های ساکن ایران است. از این رو ترویج و اجتماعی کردن آلترناتیو کارکری، با کار مداوم تخصصی در زمینه های گوناگون اجتماعی و ایجاد تیوری های منطبق با شرایط امروز ایران، لازم و میسر خواهد گردید.
به درک نگارنده، تمامی کسانی که خواهان بقدرت رسیدن مستقیم و بی چون و چرای اکثریت عظیم فاقدان سرمایه در جامعه ایران هستند و عبور از نظام سرمایه داری در ایران را ممکن می دانند و به امکان ایجاد یک نظام پویا و با دوام سیاسی-اقتصادی بارور در آینده ایران، باور دارند و این مهم را از طریق مشارکت شورایی اکثریت توده ها تضمین می کنند، لازم است گردهم آیند تا، تا بویژه در درون خود اکثریت عظیم کارگران ملل ساکن ایران، اندیشه حیاتی بودن کسب مستقیم تمامی قدرت بوسیله پرولتاریا را تبلیغ کنند و همزمان و با دوفوریت تدوین برنامه حداقل پرولتاریا جهت ترویج در کل جامعه امروز ایران را، در دستور کار پیشروان طبقه کارگر قرار دهیم.
زنده باد انقلاب!
زنده باد حاکمیت مستقیم توده ها!
زنده باد کمونیسم!
هادی میتروی، فرانسه
آذرماه ۱۴۰۰
کامنتی در زیر مقاله “دو قطبی کاذب شورا و سندیکا” از آقای رضا مقدم، پائین در ستون دست راست، در قسمت مقالات گذاشتم. کامنت به جزئیات مقاله مربوط نیست چون مقاله بسیار طولانی است و بنوعی ادامه پلمیک پایان ناپذیر کسانی ست که خودشان در شرایط ایران کارگر نیستند، مثل خود من. در آنجا، من کلا به نحوه برخورد مارکسیستها به جنبش کارگری انتقاد کرده ام و در حقیقت به پیش فرضهای آنها پرداختم. کامنتم نه بعنوان یک کارگر فعال در جنبش کارگری، بلکه به عنوان یک کارگر به حال خود گذاشته شده گذشته است. از من همیشه خواسته میشد که عضو سازمانی معین باشم نه فعال کارگری.
.
میتوانم به جزئیات آن مقاله هم وارد شوم اما خیلی طولانی می شود و باید به نقش سازمانهای سیاسی مارکسیستی آن دوره و خصلت واقعا اقتدارگرایانه آنها بپردازم که بسیار وقتگیر است و برای هر یک باید فاکت جمع کرد و شاید بتوان گفت که غیر ممکن است. برای همین فقط به کلیات پرداختم که فقط خوانندگان به آن فکر کنند.
.
ضد-قتدار
نکته مثبت مقاله مطرح نکردن کلیشه “دولت پرولتری” است. به گمانم هردولتی ، هرچقدر هم مترقی و “کمونیستی” باشد، باتوجه به زور پُر زور سرمایه داری که در استفاده از هیچ ابزاری ابا ندارد دوام ناپذیر خواهد بود، چنین دولتی یا سرکوب میشود ویا پس از چند سال به سرمایه داری دولتی استحاله می یابد. سازماندهی تهیدستان و یا به تعبیر شما “اکثریت عظیم فاقدان سرمایه” و گسترش مقاومت و مبارزه تنها مسیریست که میتواند رهگشای آینده بهتر باشد.
ضداقتدار گرامی سپاس از شما 🙂 هم بخاطر توجه به مطلب و هم انتقال نظرات تکمیلی و تصحیحی شما به متن. بحث شما را در مورد تنوعات ارتجاع در هزاره سوم بسیار آموزنده است. پاینده باشید. هادی
تبلیغ و ترویج ذکر شده در مقاله:
.
“… بقدرت رسیدن مستقیم و بی چون و چرای اکثریت عظیم فاقدان سرمایه”
و
.
ایجاد وحدت قربانیان اقتدار در {فعلا} ایران و ایران خارج حول این موضوع، ایده بسیار درستی است.
.
اما این درست نیست که بردگان مزدی در نظام سیاسی-اجتماعی ی خاصی مشارکت کنند. اتخاذ روابط شورائی (در ذهن و سپس در عین و پرورش یافتن ایده های اجتماعی بر این اساس)، خودش بمعنای نظام اقتصادی-“سیاسی” معینی ست که بر اساس ذهنیت و تعقل و اراده خود ما قریانیان سیستم اقتدار شکل میگیرد. بعبارت دیگر، آن نظام مورد نظر چیزی جدا از خود روابط شورائی (یا کلکتیو) شکل گرفته و پرورش یافته قربانیان سیستم موجود در جامعه نیست.
.
برخلاف دیدگاه نویسنده، من فکر میکنم ما با چند نظام نه یک نظام در جامعه ایران و جهان روبرو هستیم و مجموعه این نظامها، بصورت یک کل ارگانیک، اقتدار (سلطه انسان بر انسان – ارتجاع) را ممکن ساخته. این نظامها از این قرارند:
.
– نظام متکی به آتوریته در کار گروهی – که از طریق روابط شورائی نفی میشود. روابط شورائی در حقیقت اتخاذ روش استدلالی – علمی در برخورد به مسائل اجتماعی است.
– نظام خرافی-مذهبی – از طریق ذهنیت و تفکر استدلالی – علمی نفی میشود، انتهای آن همان نفی اتوریته و دنباله روی نکردن و اتکا به خود به عنوان یک فرد در جامعه است.
– نظام مردسالارانه – از طریق نفی امتیازات جنس مرد (مذکر) و برسمیت شناختن فردیت و استقلال و حق انتخاب زنان نفی میشود.
– نظام بردگی مزدی – از طریق الغای کار مزدی و مالکیتهای خاص مثل مالکیت خصوصی و دولتی بر وسایل تولید نفی میشود.
– نظام امپریالیستی (و برخی از جزئیاتش مثل نژادپرستی، قوم پرستی، ملیگرائی) – از طریق الغای ملیت و مرزها و از بین بردن جنگ و تجاوز ملی از طریق انترناسیونالیسم نفی میشود.
.
تعریف جنبش برای آزادی بصورت جنبشی برای رهائی از بردگی مزدی فقط بخشی از نفی آن کلیتی است که ما در آن اسیر هستیم نه تمام آن. ارتجاع فقط یک عینیت نیست، یک ذهنیت نیز هست و در واقع عینیت آن از الگوی ذهنی ش ساخته شده است – ذهنیت سلطه جو.
.
آن پلاتفرم باید کل ارگانیسم نظام اقتدار را نفی کند تا بتواند آگاهی لازم علیه آن را شکل بدهد.
.
بهرحال، متشکر از نویسنده که برخورد درستی به یکی از ابعاد ارتجاع در ایران را پیشنهاد داده است.
.
در تدوین پلاتفرم (اگر روزی مطرح شد) باید کاملا از مارکس و مارکسیسم سخنی نباشد چون در حقیقت این کلمات هیچ کمکی نمیکنند و علیه روحیه ضد آتوریته و ذهنیت استقلال طلبانه فکری افراد است. عبارات و جملات یک پلاتفرم انقلابی (ضد سلطه انسان بر انسان) متکی به احکامی است که به فرد خاصی مربوط نیست و بیان درک بشریت از وضعیتش می باشد. ما همه حق داریم مارکسیست نباشیم، حق داریم تابع مارکس نباشیم، حق داریم باکونیست و آنارشیست هم نباشیم. حق نداریم عقیده خود را با آتوریته (روابط غیر داوطلبانه و دنباله روانه)و بدون چون و چرا از طریق بورکراسی، سلسله مراتب و زور و کتک و توطئه و اسلحه تحمیل کنیم.
.
ضد-اقتدار