دو قلو های نازیست
برخورد تمدن ها ی پروفسور هانتینگتون ممکن است تئوری باشد، اما وجود گروه موزیک لمب و لینکس یک واقعیت است. دو خواهر دوقلو که خیلی وقت پیش نیست از پوشک در آمده اند، اما تا به حال یک آلبوم آهنگ بیرون داده اند، یکی دیگر در راه است، یک ویدیو درست کرده اند و به نوشته خبرگزاری ABC یک دنیا طرفدار دارند. آن ها ۴ سال است که فعالیت ,هنری, خود را شروع کرده اند.
لمب و لینکس نازیسم و هیتلر را دوست دارند و به ای بی سی گفتند: ,ما افتخار می کنیم که سفید هستیم. می خواهیم سفید بمانیم. می خواهیم مردم ما سفید بمانند. نمی خواهیم یک چیز قاتی پاتی باشیم. می خواهیم نژادمان را حفظ کنیم.,
شاید آن ها دارند به یکی از آخرین مقالات پروفسور هانینتگتون Who Are WE جواب میدهند که نگرانی پروفسور را در مورد ورود مهاجران خارجی به آمریکا و قاتی پاتی شدن فرهنگ ها بازتاب میدهد.
در آلبوم دو قلوها این آهنگ را می توان شنید:
برخیز ای انسان آریایی
چقدر می خواهی تحمل کنی
ترس ات را به نفرت تبدیل کن
برخیز ای انسان آریایی
لمب و لینکس اسم گروه خود را پروسین بلو Prussian blue گذاشته اند. یعنی آبی پروسی. اشاره است به رنگ چشم شان که آبی است و آن ها می گویند به رنگ آبی چشم شان و سفیدی پوست شان افتخار می کنند. اما پروسی اشاره به ریشه نژادی آن ها هم هست. هرچند آن ها از نظر تبار انگلیسی، اسکاتلندی و آلمانی هستند.
اما دوقلو ها در مصاحبه با وایس لند مگازین توضیح دیگری هم داده اند که کسی نمی تواند انکار کند واقعا نفرت انگیز است. آن ها گفتند: در اتاق های گاز نازی ها، پروسین بلو را که یک محصول مشابه گاز Zyklon B است پیدا نکرده اند. ,این خودش حقایق زیادی در مورد شایعات مربوط به کشتار گروهی یهودیان روشن می کند!,
دو دختر برای همه نوع نژاد پرست، مسیحی و مسلمان و یهودی هدیه ای دارند. یهودی چرا؟ چون نژاد پرستی آن ها در آمریکا اساسا متوجه مهاجران عرب و آسیایی است، البته آن ها با ورود مهاجر به آمریکا کلا مخالفند.
در نشریه نشنال وانگارد که به تبلیغ گرایشات راست افراطی اختصاص دارد نوشته شده آن ها مثل شکر شیرین هستند. مهم تر از همه آگاهی آنهاست که میدانند توطئه ای علیه نژادشان جریان دارد. آن ها راهی برای مردان خانواده دوست باز می کنند. نشنال وانگارد نوشته است این را می گویند تحول نسلها!
خانواده دوست؟ در این شعار، آن ها با محافظه کاران بنیاد گرا در ایران و آمریکا هم نظرند.
نشنال وانگارد توضیح میدهد مردان خانواده دوست می توانند به تولید مثل تعداد بیشتری سفید پوست کمک کنند. آن ها می خواهند به جای کله تراشیده های نازیست، مدل دیگری را رایج کنند: مردان خانواده دوست و زنانی که زیاد تولید مثل می کنند تا ترکیب جمعیت سفید بالا رود. چه جهان وحشتناکی برای زنان قرن ما؟ در ایران، آمریکا یا اسرائیل باید بنشینند و بزایند شیران نر تا ترکیب جمعیت به نفع نژاد برگزیده خدا بالا برود. آنوقت ما می آئیم به فردوسی انتقاد می کنیم که بیچاره هرگز کلمات حقوق فردی و برابری زن و مرد و از این قبیل حتی به گوشش نرسیده بود.
و آگاهی؟ دو خواهر در مصاحبه با نشنال وانگارد گفته اند: بزرگ ترین مساله اجتماعی اکنون این است که تعداد خیلی کمی نوزاد سفید متولد می شود و این که نوزادان سفید ,خوب, هم کم زاییده می شوند دخترهای سفیدی با هوشی که ژن خوب داشته باشند و به فکر تشکیل خانواده باشند نه این که به فکر سرمایه گذاری روی موقعیت اجتماعی و پارتی و این نوع قرتی بازی ها.
اشعار آهنگ های آن ها اغلب در تمجید از سمبول ها و مفاهیم نازی ها ست . در شعر
, قربانی, در باره دو نازی معروف رودلف هس و رابرت ماتیو میخوانند.
رودولف هس، مرد صلح
او ناامید نمی شود، و از کارش باز نمی ماند
او را به خاطر داشته باشید و به او مهلت بدهید.
رابرت ماتیو می دانست چه باید کرد
او سرمشقی از شجاعت و جرات از خود به جای گذاشت
هرگز نخواهیم گذاشت آتشی که آن ها روشن کردند خاموش شود.
رودلف هس رئیس کمیته مرکزی حزب نازی و یار نزدیک هیتلر بود که به او در نوشتن ,نبرد من, کمک کرد. او که در مصر متولد شده بود از نخستین کسانی بود که به حزب نازی پیوست. علت این که در آهنگ به او به عنوان مرد صلح و یک قربانی اشاره میشود این است که رودلف هس به علت دوستی که با خاندان سلطنتی انگلیس داشت به انگلستان پرواز کرد تا با دوست نزدیکش دوک هامیلتون که مثل او گرایش شدید به نازی ها داشت ملاقات کند و از این طریق با جرج ششم پادشاه انگلیس مذاکره کرده و وسیله صلح انگلیس و آلمان و حمله مشترک به شوروی را فراهم آورند. اما چرچیل دستور بازداشت او را میدهد و هیتلر نیز انکار می کند که هس از طرف او به انگلیس رفته است و هر دو طرف می گویند هس دیوانه است. هس در دادگاه نورمبرگ به حبس ابد محکوم می شود ولی در سال ۱۹۸۷ جسد او را در سلول می یابند. علت مرگ او بطور رسمی خودکشی اعلام می شود، ولی چون او پیرمردی ۹۳ ساله بود و مرگ او با یک کابل الکتریکی صورت گرفته بود، گفته شد بدون کمک نمیتوانست خودکشی کند. به هر حال خواهران به تبعیت از نازی ها او را مرد صلح و مرگ او را شهادت در راه نجات نژاد پاک آریا می خوانند.
اما رابرت ماتیو عضو شاخه ای از یکی از خطرناک ترین گروه های نازی آمریکا در دهه های هفتاد و هشتاد به نام Aryan Nations بود که بالنسبه طرفداران زیادی داشت. فلسفه اساسی گروه بر پایه باور به باتلرها از کلیسای Church of Jesus Christ-Christian در آیداهو بناشده بود. باور مزبور بر پایه دکترین قرن نوزدهمی بنا شده که در جستجوی سرزمین گم شده ای برای یهودیان بود و معتقد بود آنگلو ساکسن های سفید یکی از ده قبیله گم شده اسرائیل هستند و انگلستان و آمریکا همان سرزمین موعودی هستند که در کتاب مقدس وعده داده شده و یهودیان باید به آن بازگردند. این ها معتقد بودند که عیسی سفید بوده و ریشه نژادی او از مردم آلمانی و اسکاندیناوی است. به هر حال رابرت ماتیو که سازمان نژاد پرست ,برادران سکوت و نظم, را تشکیل داده بود, در سال ۱۹۸۴ در یک درگیری با اف بی آی کشته میشود.
این ها هستند قهرمانان این دو کودک ۱۳ ساله.جای سوال است دو کودک ۱۳ ساله چطور به چنین افکاری کشیده شدند؟ ای بی سی به تربیت پدر و مادر اشاره می کند که اکنون جدا از هم زندگی می کنند ولی هردو نازیست اند. مادر در نشنال ونگارد مقاله می نویسد و می گوید من مثل هر پدر و مادری عقاید خودم را به بچه هایم یاد داده ام و به این کار ادامه خواهم داد. پدر نیز یک نازیست افراطی است او روی هرچه دارد یک صلیب شکسته حک کرده است. روی کمربندش، روی کامیونش حتی یک مهربرای داغ حیوانات با نشان صلیب شکسته هیتلر ثبت کرده است. خانواده مقیم بیکرشایر در کالیفرنیا بودند اما خانه را فروختند و نقل مکان کردند. به گفته مادر به خاطر این که: می خواهد بچه ها جایی بزرگ شوند که بیشتر ساکنین آن سفید پوست باشند.
اما اگر تربیت نازیستی بچه ها تقصیر پدر و مادر است، رشد شمار عقایدی این چنین از کجا آب می خورد؟ یادمان نرود مقاله ,ما که هستیم, پروفسور ساموئل هانتینگتون که از حلقه مشاوران رئیس جمهور است نیز نگران نابودی ارزش های آمریکایی در اثر هجوم مهاجران است. فقط این ,عیب, را دارد که برخلاف حرف های این خانواده به شکلی اتو کشیده و,قابل قبول, ارائه شده است.
و بالاخره در این آغاز هزاره سوم که بار دیگر پرچم های مذهب و ملت پرستی افراطی و نژاد پرستی در هر گوشه جهان بر پا شده و همه جنگ سالاران ,محترم, و غیر محترم، جنگ بر سر منافع و قدرت را تحت عنوا ن مذهب و ملت پیش میبرند، پیدا شدن سر و کله پدیده ای مثل پروسین بلو و این دو دختر بچه قربانی آن عجیب نیست.
اما یک خبر خوب هم هست:
خوشبختانه پخش آهنگ های دو دختر از MTV ممنوع است.
ای کاش تریبون ها را از آن رهبران و ایدئولوگ ها یی که زمینه چنین بساطی را راه انداخته اند نیز می گرفتند.
زهره سحر خیز
اصل اسلام بر اساس فاشیسمی بر قرار شده که آن را از روابط ومناسبات برده داری دوران خودش میگیرد وبهمین مناسبت است که حتی یک گروه اسلامی نمی توان یافت که پایه اش بربرده داری استوار نشده باشد.
بجز حاکمیت عربستان وشیخ نشینها واشغالگران حاکم بر ایران و طالبان و بوکو حرام و…حتی رهبری منافقین با همه ادا اتوارهای ترقی خواهی! در پیشگاه امپریالیستهاسیستم برده داری را با نام عوام فریبانه مناسبات تشکیلاتی در بین آدمهایش برقرار نمود.
طلاق ها بنا به فرمان رهبر عقیدتی!یا همان برده دار اعظم وسیستم عقیم سازی ذهنی وتفتیش عقاید وحتی اجازه داشتن دخالت در خوابی که برده ها می دیدند بر گرفته از کلیساهای دوران انگیزاسیون و بیگاری کشیدن از آدمهایش و… بویژه انقلاب ایدئولژیکش تمامابر پایه برده داری است.
تفاوت لیبرالیسم با اسلام در این است که لیبرالیسم برپایه برده داری نوین بنام سرمایه داری پیشرفته بنا شده واسلام بر مبنای برده داری دوران گذشته وبهمین جهت زمخت و خون ریز وتازیانه بدست و…است.
قوانین برده داری صدر اسلام در قوانین دیه بر اساس پرداخت با شتر… و قوانین قصاص اشغالگران حاکم بخوبی نمایان است.
یادمان باشد معصومین!شیعه و سنی تماما دارای برده بودند و حاج ممد وتمامی امامان شیعه منهی آخری که از چاه مسجد جمکران سر درآورد داری کنیز وغلام بودند که اینها عمدتااز سرزمینهای اشغالی مانند ایران اسیر می شدند.
پس می بینیم که دیکتاتوری و فاشیسم جمهوری اسلامی از اسلام نیست، اسلام فقط یک ابزار ذهنی است. فاشیسم به نوع عقب افتاده سرمایه داری هم بستگی ندارد چون می بینیم در پیشرفته ترین نوع سرمایه داری دموکراتیک قابل مشاهده است. برای دیکتاتور و فاشیست بودن حتما نباید از جنس مرد باشید، نمونه این دو دختر و صدها نمونه دیگر. پارلمان و پارلمانتاریسم اربابان بردگی مزدی هم کمکی نیست چون فاشیستها براحتی با پول و ثروت به آن وارد میشوند.
.
دیکتاتوری و زور و استثمار از سرکوب نشدن گرایش انسانها به داشتن اقتدار (ساطه بر زندکی دیکری) است. راه حلش، از بین بردن اقندارگرائی در جامعه می باشد. برای اینکار باید از خودمان شروع کنیم، که این هم هست رابطه شورائی و غیر سلسله مراتبی در کمپ انقلاب.
ضد-اقتدار