کشتار و چپاول بخاطر اسلامِ خدا و ملا / بهنام چنگائی
کشتار و چپاول بخاطر اسلامِ خدا و ملا
در بن بست خدا و ملا و اسلام بدجوری گرفتاریم. باور بخدا و اسلام دمار از روزگار توده های ساده دل کار و زحمت درآورده است. خدا و اسلام اما، این دکان پرسود دین، از یکسو “بهشت ملاها و مکلاها و داراها بوده و هست” و از دیگرسو دین و دولت او”بن بست گرسنگی و تنگدستی و سرکوبشدگی و مرگ ۸۰% کارگران و زحمتکشان و مزدبگیران” بوده و می باشد. بن بست دین سالاری دشمنی افکن و سرکردگی دینی و تراژدی های بی پایان دین دولتی، همراه با چپاول خود سران و گردانندگان و فرزندان ملاها و مکلاهای آن و همزمان با همه ساختار خونخواری سرمایه سالاری درنده، مجموعه ای از خودکامگی ها و ویرانگرهائی ست که در کشور حاکم مطلق می باشد. استبداددینی ایکه در دور ۴۳ ساله پیدائی اش جز بیکاری، گرسنگی، فساد، نادانپروری، نابرابری، دشمنی، ستم، سرکوب و زن ستیزی و…نداشته و ندارد. آنهم در زمین سوخته و خونین و هولناکی که همین خدای رحیم اسلام و پدیدآورنده ی ملاها، هیچ نشانه ای از دادرسی برای بیدارسان نشان نداده و نمی دهد. چرا؟
در کشتارگاه های امروز الهی ـ اسلامی ـ ملائی ـ سرمایه سالاری پرسش های فراوانی وجوددارند که پیش از همه خود ما می بایست برای شان پاسخ عقلی و تجربی بیابیم.
مگرنه این است که ما باور به ازدواج داریم تا همدم و یاوری برای خود و پناهی برای سختی ها و ناگوارائی ها زندگی بیابیم؟ خانه ای درخور توان می سازیم تا برای خویش و فرزندان مان سرپوشی امن و گرم در همه فصل ها داشته باشیم؟ یا زمین را شخم می زنیم و آبیاری می کنیم تا برای زندگی مان با کشت، برداشت نیازهای غذائی مان را مهیا و برای مصرف روزمره تولید کرده باشیم؟ همچنانکه در رشته های خود کار می کنیم تا با تلاش و درآمد خویش نیازهای متنوع مان را برآوردکنیم و…! بنابرین هر نیاز، تلاش، وابستگی و دلبستگی هائی دلایل و انگیزه های ویژه خود را دارد و چرائی شان برایمان روشن است. بسیار خوب اینک پرسیدنی ست! ما خدا، دین، ملاها، مکلاهای، مسجدها، امامزاده ها و… را برای چه می خواهیم که چنین بخاطرشان تباه و توسط نمایندگان زمینی آن اینگونه به خواری و زاری کنونی رسیده و گرفتاریم؟
گول وعده ۱۴۰۰ ساله خوردن بس است و پاسخ منطقی باید این باشد که: باور به وجود خدا و اسلام، در اصل جز برای کمک و همراهی عینی و واقعی به بندگان باورمند او مجازنیست و نمی باید هم اعتبار داشته باشد، وگرنه باور مسلمان به خدا و اسلام معنی ارزشی و سنجشی نمی یابد و تفاوتی را با دیگران ایجادنمی کند! و تازه خدا هم به گفته ی ملاها نیاز بدان باور و تأیید انسانی ندارد. در حالیکه چنین نیست و بنا به گفته ی خدا و ملا، پاداش ایمان و مومن نه عینی و امروزی، بل ذهنی و غیبی و آخرتی ست! در حالیکه شگفتا ترور و کشتار و اعدام و … نقدی و جاری ست. مگر ندیدیم ساچمه باران همین دادخواهی ها و اعتراض های مسالمتجویانه ی کشاورزان اصفهان را!
پس اگر خدائی باشد و باور به وجود و حکمت الهی خویش را در ژرفای وجود نوع انسان که نه، بل تنها برای رضای مسلمانان آنرا آبیاری کند که نکرده است، پس پرسیدنی به چه دردی خدا و اسلام می خورد؟! اگر او امروز نیاید و نباید در چنین روزگار پست و پلشت ملائی کارگران و زحمتکشان و مزدبگیران و کشاورزان و زنان و جوانان را با شتاب مسئولانه و خدائی خویش یاری نرساند؛ پس این خدا و دین به چکاری می آید؟! چراکه نیازمندان پاکباخته یاری و همگامی الهی را در برابر ملاها و مکلاها و سرمایه دارها نیاز مبرم دارند و پیوسته این بندگان تنگدست و در طول تاریخ زیر تیغ بهره کشی انسان از انسان بی وقفه چلیده شده و نسل در نسل غارت می شوند و در طول زندگی دردبارشان همیشه رودرروی ناگوارائی های بهره کشی، مصیبت های فقر و عقده های نداری و ظلم ظالمان هردوره بمب باران مرگ و نابودی می شوند و سختی های زندگی اغلب آنان را ناتوان و همچون اسیر دچار در زیر دندان های نیز گرگان اسلامی سرمایه سالاری می کند. و بی کم و کاست درین دوره استبداددینی جزغاله شدگان دین دولتی را به وجود عدالت خدا بی اعتنا کرده و می کند. زیرا بیاری اوی خدا و دین اش کارگران و مزدبگیران فریب عدالت اسلامی را خوردند در برابر ستمگران و بهره کشان چنین زمینگیرشدند. پس کجاست خدا؟
ما آگاهانه تاریخ بربریت، واپسماندگی ها، جنگ ها، غارت ها، نابرابری ها، زن ستیزی ها، ستم ها، خونریزی ها و همنوع کشی های ۱۴۰۰ ساله اسلامی را ول کرده و تنها به همین امروز حکومت ولائی می چسبیم و می پرسیم: که خدا و اسلام و ملاها و مکلاها با این حکومت مطلق دینی شان و درین ۴۳ سال بربادرفتگی، برای ما مسلمانان و کشورمان چکارکرده است که ما همچنان و ناخودآگاه بدان رحمانیت و مدیریت و هدایت آلهی، و نمایندگان زمینی آن همچنان متعهد مانده و سناگوی خدا و اسلام و ولی والایش می باشیم؟ آیا این بندگی و بردگی درست هست؟ و آیا از خرد منطقی و تجربی و عقلی بدورنیست؟ که ما در پهنای سراسری کشور ویران خود هنوز، علیه این ترفند دین و دسیسه های ملاسالاری انقلاب رهائیبخش نکرده ایم و خود را نجات نداده ایم؟ علت این بردباری و اسارت خود خواسته چیست؟ خدا و دین! آنها که برایمان کارآمد نبوده و نیستند. تازه می بینیم که خود ملاها و مکلاها یکدست فاسد فاسدان شده اند و هیچکدام شان از رهبر تا پادوها تعهدی اندک هم به آخرت و معنویت و جزای اخروی ندارند و هرجنایت و کشتار و چپاولی را بخاطر حفظ دکان اسلامِ خدا و سروری حکومت ملائی خویش بکاربرده و می برند و یکایک گردانندگانش فاتحه دعاوی بهشت و جزای دوزخ فردائی را خوانده و بسیارانی شان کاخ نشینان اشرافی امروز ایران و جهان شده اند؟ تنها به فاجعه پیدائی خمینی و عملکردهای او و پاداش زمینی اش بنگرید که گورش به تنهائی برای ما چند میلیارددلار هزینه برداشته و ماهانه چندصدمیلیارد تومان هزینه برای جلال و شکوه آن و به قیمت گرسنگی مردم دردمند کار و رنج و گرسنگی هزینه می شود.
چرا توش و توان و دارائی های هنگفت ایران امروز نه مال مای کارگران گرسنه و سرکوبشده و بیکار سازنده ی آن بل، یکجا سرنوشت ما و هستی کشورمان در اختیار و تملک مافیاها و باندهای ملاها و مکلاها و فرزندان آنها و سرمایه سالارهاست و مای پاکباخته، ساده دلانه و همچنان خوشبین به خدا و اسلام و دین حکومتی ملایانیم؟ و همزمان در چنگ باور و در اسارت صدها هزار منارها، مسجدها و منبرها و امامزاده ها و… ویرانگر گرفتاریم؟ گرفتار در اهرم و ابزاهای دینی که منبع سرمستی ملاها و مکلاهاست و به آنها یاری رسانده تا بسادگی هستی ما را بنام خدا و دین بربایند و ربوده اند و ما را دربند خودباختگی اسیرکرده اند؟
آنهم در شرایطی که ابراهیم رزاقی اقتصاددان حکومتی در روز ۵ آذر در تلویزیون حکومتی شبکه دو میگوید:
60 میلیون انسان زیر خط فقر هستند و ۲،۵ میلیون خانه خالی هم هست که صاحبان آن، پی بازارگرمی و گرانترشدن آن می باشند! تا درآمد تجاری شان انباشته تربشود. بگفته او: این نشان میدهد که رژیم یک برنامه ریزی دقیق برای کسانی بوده و دارد که سرمایه داری نئولیبرال را در ایران پیاده کرده اند.
و چندش انگیزتر از آن، فراخوان جذب دانشجو در رشته شناخت اندیشههای خامنه ای توسط دانشگاه امام حسین وابسته به سپاه هست! که می خواهند الگوی خمینی ـ خامنه ای و حکومت ضدبشری شان را منطقه ای ـ جهانی کنند. و علم الهدی پدر زن رئیس جمهوری در برابر دادخواهی کشاورزان اصفهان چنین می گوید: مشکل آب با تجمع در مقابل خدا که حل نمی شود و فایده ای هم ندارد؛ به جایش بیائید و نماز باران بخوانید تا نزول آسمانی میسرشود!؟ این نسخه مال این باوجدان گردن سپر است که تبر هم بسادگی گردن چرندبافی هایش را نمی زند. کارگران و توده ها در فقر و فاقه دست و پا میزند و کشور بخاطر رؤیای اسلام هستهای رو به نابودی دارد، و همایش این سوداگران تنها برای سروری خود و بقای دین شان است!
روند و قانون زندگی با باور مذهبی ـ ایدئولوژیک سازگاری نداشته و ندارد. هیچ کار مفید و اراده ای ارزنده و سازنده بیرون از توان انسان موجودنبوده و نیست. ما باید و شایسته است بخود اراده و اداره ی اجتماعی ـ طبقاتی مان بازگردیم و به وجود آن ایمان بیاوریم و همبسته تر از هرزمان دست در دست و سراسری این انگل های مفتخور را از کاخ ها و سریرهای حکومتی شان بی هیچگونه سازش و نرمشی به زیر کشیم، و آن نیز با کنار زدن و رفتن دین از حکومت هموارمی شود، در غیر اینصورت چنین ضرورت و خواستی حیاتی ای ممکن نمی شود و کشتار و چپاول بخاطر اسلامِ خدا و سرکردگی ملا و مکلا و سرمایه سالار بی هرگونه خوشباوری ادامه خواهدداشت. یادمان باشد که رژیم با پول ما مزدور حرفه و در لباس های متنوع تربیت کرده و زور اسلحه دارد! با این وجود اما، دو و یا سه میلیون وابسته بیش نیستند که بتوانند در برابر ۸۰ میلیون بایستند؛ نه آنها در برابر ما متحد هیچ هیچ اند و با فوتی همزمان درهم فرومی ریزند. بیائید باهم و همزمان خود و کشورمان را تسخیر و آزاد و خودِ خودمان مدیریت اش کنیم؛ تنهائی و پراکندگی بسود بقای رژیم بوده و هست.
بهنام چنگائی ۸ آذر ۱۴۰۰
درباره این کامنت،
“با پوزش باید بگویم تاریخ مشروطه وهمچنین رخ داد فاجعه پنجاه وهفت بروشنی نشان میدهد لرزان شدن پایه استبداد تا محکم شدند پایه فاشیسم اسلامی فضای بسیار باز ودموکراتیکی پدید آورد که امکان آنچه پلورلاریسم نام گذاری میفرمائید را فراهم نمود امااینکه جریانات اصلی اپوزیسیون…”
اپوزیسیون زمان شاه با فتشیسم و وابستگی رژیم شاه مخالف بود و جناح تند رو و فاشیست اسلامی از آن سو استفاده کرد.
طالقانی فاشیست نبود.
نویسنده کامنت ذکر شده با مخالفان رژیم شاه دشمنی میکند.دلیل دشمنی اش هواداری از شاه است. حال با شاه بد شده است چون احساس میکند ساه بیشتر نکشت و او را به وضع امروز دچار کرد. با امپریالیستهای غربی هم بد شده چون شاه را مجبور به آدم کشی بیشتر نکردند.
اینکه از شاه و امپریالیست هم بدتر است.
ضد-اقتدار
جناب بهنام.
با پوزش باید بگویم تاریخ مشروطه وهمچنین رخ داد فاجعه پنجاه وهفت بروشنی نشان میدهد لرزان شدن پایه استبداد تا محکم شدند پایه فاشیسم اسلامی فضای بسیار باز ودموکراتیکی پدید آورد که امکان آنچه پلورلاریسم نام گذاری میفرمائید را فراهم نمود امااینکه جریانات اصلی اپوزیسیون آن زمان “همه با هم” “وحدت کلمه”را درلبیک به امام خمینی وبیعت با این دیو راحفظ و درقدرت گرفتن فاشیسم اسلامی سهم تعین کننده داشتند مقصرش نه شاه است ونه امام.
راجع به مشروطه نیز تقصیررا طوری برگردن شیخ فضل الله نوری میگذارید که گوئی مشروطه بمانند رنسانس و انقلابات بورژائی بر علیه استبداد شاهی و ارتجاع کلیسائی بوده وحال یک سوپرمن بنام شیخ فضل الله نگذاشته این چنین شود.
جناب بهنام.
تاریخ مشروطه وشرکت آخوندهای والامقام آزادی خواه دررهبری آن وقانون اساسی گندیده اش که آنقدر اسلامی که زنان را انسان مستقل قبول ندارد وحق رای و…بدانها نمی دهد را شیخ فضل الله نوری سبب نشده است.
جناب بهنام.
آیا کسی است که جرات داشته باشد نقش بالای مصدقی های جبهه ملی ونهضت آزادی ومهدی بازرگان وابراهیم یزدی دو پاانداز امریکا ونوکرامام گوربگوری ونقش حزب توده ومنافقین وعلی شریعتی وفدائی یعنی مجموعه دانه درشتهای اپوزیسیون آن زمان در بقدرت رساندن فاشیسم اسلامی را منکرشود؟.
این پلورالیسم و…را که شما تبلیغ میفرمائید ونه من وبیشماران مانند من که نتیجه پلورالیسم اروپائی با شرکت احزاب چپ!و این فاصله طبقاتی در برابر چشمانمان است که در برابر این احزاب وسازمانهای عریض وطویل چپ خدا پدرراستها را بیامرزد که دم از کارگر نمی زنند آیا نهادینه کردن آن درایران بر عهده اپوزیسیون بود یا شاه یا امام گوربگوری؟
جناب بهنام.
چهل واندی سال از فاجعه امپریالیستی اسلامی ایران میگذرد وهنوزبخش قابل توجهی از توده های آن زمان زنده وسهم بسزای اپوزیسیونی که اتفاقا کله گنده های نظام مقدس اسلامی از امام تا خامنه ای وتا لاجوری وتا طالقانی ورفسنجانی و… بخشی از آن را تشکیل میدادند را درشکل گیری این هیولای بی شاخ دم را بخاطردارند وبا پوزش نمیشود تقصیراسلام پناهی مثلا حزب توده و…نا باوری وضدیت عقیدتی اپوزیسیون با پلورابیم و… به پلورالیسم را بر گردن شاه یا امام امت گذاشت.
جناب بهنام.
عرایضم را بدون اینکه وارد بحث مصدق وناسیونالیزم شیعه ایشان ویارانشان وتمرین دموکراسی وپلورالیسم مصدقی باارتجاع اسلامی وچپ نماهای حزب توده شوم که فاجعه امپریالیستی اسلامی پنجاه وهفت محصول ومیوه وادامه همان وحدت ارتجاعی نیروهای ارتجاعی ملی وچپ نما واسلامی میباشد که تنها منافقین برآن افزوده شدند خاتمه میدهم.
شاد وتندرست باشید.
۱ – آقای چنگائی ایراد مقاله اش را در کامنتش اصلاح کرده و ذکر نموده که معتقد است خواهان دولت سوسیالیستی است نه صرفا هر نوع دولت غیر دینی و یا حکومت لیبرالی سرمایه داری. البته مختصات این نظام را ذکر نکرده است.
۲ – منظور آقای چنگائی از پلولاریسم حق ازادی بیان و احزاب است.
۳ – اعتقاد آقای چنگائی به آزادی احزاب به این معنا است که او اعتقاد به یک حکومت دموکراتیک پارلمانی دارد که در عین حال توسط این دولت سرمایه داری غیر قانونی است. احزاب بورژوای میتوانند در دولت شرکت کنند اما احتمالا آن احزاب باید قانون اساسی را بطور قانونی تغییر بدهند تا به خواست خود یعنی حق بردگی مزدی برسند.
ضد-اقتدار
جناب ناشناس ۲ درود؛
نکته های بسیاری را یادآوری کرده اید، جای قدردانی دارد و دست مریزاد.
من پیرامون پلورالیسم بیشتر به این ابزار از دید گفتمانی آزاد و رنگین نگاه کمانی می کنم.
دوست گرامی! در یک حزب و سازمان سیاسی که برنامه مدون، روشن و استراتژیک دارد نیز می بایست و شایسته است که نگرش های فردی و گروهی بسان فراکسیون و یا حقوق اقلیت برای ارائه دیدگاه های شان پذیرفته شود تا زمینه های گفتمانی متنوع و داد و ستد نظری درونی نمیرد و بحث آزاد بتواند به پویائی تئوری های تازه و یا نقد مواضع حزبی و سازمانی یاری رساند، تا بدینوسیله سرکردگی حزبی و جناحی بوجود نیاید که بسیار ویرانگراست.
چنانچه همین اهرم تربیت، تشویق و تعمیق دیالوگ آزاد و پلورالیستی آن در درون ساختارهای تاکنونی ایران، منطقه و جهان سه ممکن می بود، و مرز و محدودی خاصی نمی داشت و برای نمونه اگر در درون همین استبداد اسلامی ـ ولائی کنونی و یا در دور فضل الله نوری دیروز چنین فضائی در جامعه مهیا می شد و کلید “گفتمان گشائی” متصور می بود، هرگز نه شاه چنان قلدری از آب در می آمد و نه بنیادگرائی اسلامی چنین دریده، درنده و ضدبشری می توانست ارزش های نبرد مصدق را بدان آسانی که می دانیم بخون بکشد.
درین سرخوردگی های ویرانگر شاهی و شیخی ما سرآخر بدین بررسی و بازتاب درست رسیده ایم که حق آزادی عقیده و بیان را بپذیریم؛ وگرنه از تاریخ و تجربه های مان نیاموخته ایم.
اینکه نوشته اید:
گوشزد شما، خطر افتادن به دام امپریالیستی ارتجاعی لیبرالیسم در عکس المعل به فاشیسم اسلامی خطری واقعی میباشد و امیدوارید که من پا بدین دام نگذارم.
جای سپاس دارد که این محور را درست برگرفته اید و براستی چنین است.
و من باید سرراست بگویم که جهان نوع انسانی کارگر، کارمزد و زحمتکشان ما چند دشمن مشترک بیادی و خونخوار دارند که امپریالیسشم آمریکا و شرکایش سردسته ی آنند، و اشکال ساختارهای انگل سرمایه سالاری، فناتیسم ضدبشری و خودکامگی های کنونی ادیان و بویژه همین اسلام ولائی و… و همچنین هرگونه از دید و نگرش های ناسیونالیستی که بی گمان به راسیسم و فاشیسم کور و کون منتهی می شوند، اینان بزرگترین دشمنان ما در سراسر جهان می باشند که هرگز ما با این دشمنان دیرینه سر و دل سازشی نداشته و نخواهیم داشت.
باسپا از شما
جناب بهنام.
اگردرباب پلواریسم و…مرزبین خلق وضدخلق در نظر گرفته نشود آنگاه آنچه که امپریالیستهابا حلوا حلوا کردن خاتمی ودموکراسی قدم بقدم!و دیالوگ بین قاتل وقربانی و…بدنبالش بودند واصل پروژه ای که خاتمی رابراجرای آن گماشتند وتماما برای ایجاد منطقه سبز دیالگوگ بین خلق و ضد خلق وطبعا برداشته شدن خط سرنگونی می بود کاملا مشروعیت میابد.
اگر خاطرتان باشد توده ای ها واکثریتی ها وپس مانده های مصدقی جبهه ملی ونهضت آزادی دلال بین خمینی وامریکا و…تماما در ضدیت با براندازی برای این خط دقیقا ضد کارگری هورا می کشیدند.
جناب بهنام.
گرچه این پروژه امپریالیستی -اسلامی در برابر شرایط عینی حاکم برزحمتکشان میهنمان دوام نیاورد وله شد ورفت پی کارش اماعوارض آن مانند تشیع جنازه میلیونی رفسنجانی
و بی اعتنائی مردمان برون مرزی در برابرپهن شدن بساط رژیم درفرنگ وبویژه درمراکز دانشگاهی وعلمی وکسب وکارحلال! سرزمین شیطان بزرگ!و…همچنان پا برجاست.
خسارت استراتژیک عدم رعایت چنین مرزی از سوی زنده یاد مصدق برای دموکراتیزه!کردن ایران بوسیله تمرین دموکراسی!و پلورالیسم! با ارتجاع خلص اسلامی وچپ نماهاهای توده ای در جریان تلاش برای ملی کردن نفت باز شدن پای آخوند وامثال فدائیان اسلام وهئیت موتلفه و…به دایره سیاسی کشور می بود که ادامه این خسارت استراتژیک باز شدن پای ارتجاع اسلامی وچپ نماها از حاشیه به دایره اجتماعی وسیاسی در بیعت چپ نما هاو بقایای مصدقی جبهه ملی با آخوند یعنی تبلورعینی همان حلقه دوران مصدق در جریان انقلاب ومبارزه ضد امپریالیستی!این حلقه ضد انقلابی برهبری امام خمینی آنها قابل مشاهده است.
جناب بهنام.
اکنون رژیم همان خط دوران خاتمی راپیچیده تر وبدست پسر شاه داده تا باتبلیغ براندازی اما وقیحانه آن رابا همکاری سپاه وبسیج و…کلا نیروهای سرکوب گر رژیم قابل انجام معرفی نمودن به پیش ببرد.
جمع شدن نیپاکی ها وعوامل اطلاعاتی ودو خردادی و…بدور پسر شاه وهمسر ودخترش نیزدر چهارچوب همان خط پلورالیسم ودموکراسی و دیالوگ ادامه دوران خاتمی است.
جناب بهنام.
خطر افتادن به دام امپریالیستی ارتجاعی لیبرالیسم در عکس المعل به فاشیسم اسلامی خطری واقعی میباشد که عالی ترین منافع اکثریت مردم یعنی کارگران وزحمتکشان وحاشیه نشین ها که در جنبش براندازی آنهامتبلورمیشود را مورد هدف قرارداده است که امیدوارم شما پا بدین دام نگذارید.
پاسخ به این کامنت:
.
“خواهند آمد تا دوباره بحث شما را با یک سری حرفهای بی ربط وکلیشه ای وتکراری به انحراف بکشانند این تلاش ها در بدر بردن رژیم از زیر ضرب نوشتار شما ومانند شما که روی درد اصلی انگشت می گذارید مکمل مهملات رژیم در فضای واقعی وبهنگام حرکت هائی مانند کشاورزان اصفهان میباشد.”
.
این کامنت که در مورد کامنت من است حاوی هیچ استدلالی و یا فاکتی نیست و نقض قوانین استدلال و منطق و علم است. برای همین پاسخی نخواهد داشت.
.
ضد-اقتدار
جناب ناشناس ۲ درود؛
هماهنگی من و شما در راستای روشنگری و افشاگری علیه رژیم ضدبشری اسلامی ـ ولائی شایسته تبادل های رنگین چنین تأئیدها و همفکری هاست، اگرچه در برابر آن نقد و دیدگاه های ناشناس ۱ هم وجوددارد و این بخودیخود از نگاه من نه تنها بد نیست که خود بیانگر پلورالیسم نطری، وجود آزادی عقیده و بیرونی کردن آنها، و همزمان بردباری های چند سویه، یا دوسویه و بهررو متقابل است که من با آن بسیار موافق بوده و هستم و البته هم که ضروری ست.
باسپاس از شما
جناب چنگائی.
خواهند آمد تا دوباره بحث شما را با یک سری حرفهای بی ربط وکلیشه ای وتکراری به انحراف بکشانند این تلاش ها در بدر بردن رژیم از زیر ضرب نوشتار شما ومانند شما که روی درد اصلی انگشت می گذارید مکمل مهملات رژیم در فضای واقعی وبهنگام حرکت هائی مانند کشاورزان اصفهان میباشد.
آنجا نیزبرای ایجاد انحراف از بحث کویری شدن ایران وپیوند آن با اجرای سیاستهای اقتصادی بانک تجارت جهانی وصندوق بین المللی پول وسایر نهاد های امپریالیستی وانجراف از سرکوبی که به پشتوانه چک سفید امپریالیستها به اشغالگران حاکم انجام میشود به امریکا و… منافقین ومعاندین بعنوان تحریک کنند گان مردم و… دشنام داده میشود.
جناب چنگائی.
این ترفند در حالی است که این بار شیطان بزرگ وشرکاء تعارفات حال بهمزن گذشته در محکومیت!سرکوب را نیز کنار گذاشته و به تکرارالتماس های مشمئزکنند برای فشردن دست جنایت کاران در وین مشغولند و خانه سالمندان منافقین نیز بدون تنفس مصنوعی رژیم در ظرف چند روز از هم خواهد پاشید.
جناب چنگائی.
یک نمونه کوچک از این تنفس مصنوعی در یوتیوب موجود است.یک دسته کوچک از روستائیان را جلوی دوربین تلویزیون آورده اند تا شعار بدهند مرگ بر منافق که باعث وبانی!به خشونت کشیده شدن اعتراض مسالمت آمیز کشاورزان شده اند.
جناب چنگائی.
اینکه نوشته اید اشغالگران حاکم با اعوان اعصار امت در صحنه و…چند میلیون بیشتر نیستند درست اما متاسفانه بخش دوم فرمایش شما که مابقی جمعیت با همبستگی رژیم را از جا بکنند چیزی بیش ازیک آرزوی نیک اما برآورده نشدنی نیست که اگرامکانش وجود داشت تا کنون با این خشم بجای مردمان از غارت وتهی دستی و…اعتراضات وسیع اتفاق افتاده تا کنون شده بود.
جناب چنگائی.
شما بهتر از من به قانون مندی های اتحاد سراسری کارگران وزحمتکشان شهری وروستائی ومهمترین آن تشکیلاتهای مستقل از حاکمیت اشراف دارید ومیدانید چنین امری در زیر شرایط حاکم فاشیستی اسلامی اتفاق نخواهد افتاد.
اینجاست که راه حل ولو سخت خود را در ورای ذهنیت های گوناگون از درون شرایط فاشیستی اسلامی واز درون بن بست اعتراضات وخیزش های عمومی که همواره با سرکوب وکشتارره بجائی نمیبرد نشان میدهد.
جناب چنگائی.
شاید من وشما و…با راه حل واقعی که چیزی بجزآماده سازی بستر ذهنیت دفاع مشروع وکمک قدمی وقلمی در دفاع توده ها از خودشان نیست موافق نباشیم اما اگرراه حل در بیرون آمدن وکشته دادن وسرکوب شدن وبخانه رفتن بود که تا بحال اشغال گران از حاکمیت ساقط شده بودند و مبارزه در بن بست استراتژیک گیر نکرده بود.
جناب چنگائی.
اگر کسی تاثیر مستقیم چک سقید امپریالیستها به بچه لوس خود در منطقه را در امر سرکوب بی دنده وترمز و ساقط نشدن رژیم از قلم بیاندازد حتما به چشم پزشک احتیاج دارد.
اگررفتن رژیم بنفع این غارتگران جنایت منش بود بر سرسرکوب وکشتار اعتراضات به گرانی بنزین آبان ماه خونین آنچنان سلیطه بازی رسانه ای وسیاسی در میاوردند وسفارت خانه های خود میبستند و پرونده به شورای امنیت می بردند…دستگاه سرکوب رژیم راقفل کرده که خود بخود منجربه میدان آمدن توده های رنج وکار می گشت.
جناب بهنام.
متاسفانه برای خلاصی از فاشیسم اسلامی اشغالگر البته در دنیای واقعی همه راه ها به دفاع مشروع در برابر سرکوب نا مشروع می رسد چه موافق باشیم چه نباشیم.
شاد وتندرست باشید
در مقاله میخوانیم:
.
“ما باید و شایسته است بخود اراده و اداره ی اجتماعی ـ طبقاتی مان بازگردیم و به وجود آن ایمان بیاوریم و همبسته تر از هرزمان دست در دست و سراسری این انگل های مفتخور را از کاخ ها و سریرهای حکومتی شان بی هیچگونه سازش و نرمشی به زیر کشیم، و آن نیز با کنار زدن و رفتن دین از حکومت هموارمی شود …”
.
نیت سرمایه داران لیبرال و سکولار در ضدیت با جمهوری اسلامی “کنار زدن و رفتن دین از حکومت” است. نیت بردگان مزدی کمونیست از بین بردن هر نوع حکومتی و برقراری نظم شورائی خود در محل کار و زندگی است. پس در اینجا، نویسنده فقط خواستار حکومت لیبرالهای سرمایه دار است.
.
ضد-اقتدار