ده دسامبر ۱۹۴۸ تا ده دسامبر۲۰۲۱/ جواد قاسم آبادی
ده دسامبر ۱۹۴۸ تا ده دسامبر ۲۰۲۱
با نگاهی به جهان ۷۳ سال گذشته و جهان امروز، می بینیم که برغم همه پیشرفت های علمی و صنعتی و ارتباطی و کوشش در تحکیم و تدقیق و تکمیل حداقل های اعلامیه جهانشمول حقوق بشر، درتحقق این حقوق حداقلی، پیشرفت کیفی ایجاد نشده است و برای تحقق این حداقل حقوق انسانی، هنوز راه درازی در پیش داریم. هدف این نوشته کوتاه بررسی بخشی از دشواری های راه طولانی استقرار این حقوق حقه حداقلی، در سراسر جهان است.
به درک من نوعی، دستاوردهایی از جمله حداقل های حقوق انسانی برای شهروندان دهکده کوچک جهانی، نه نتیجه اندیشه یک یا چند انسان فرهیخته و یک یا چند گروه و تشکیلات و یک یا چند طبقه و یا حتی حاصل کوشش چند ملت نیست، بلکه بواقع دستاورد تکامل تاریخی جامعه بشر، بحساب می آیند.
مسایلی از جمله آزادی های فردی و اجتماعی و دموکراسی و لاییسسته و حاکمیت دوره ای جمهور مردم، بواقع دستاوردهای جامعه بشر هستند که در اثر کنش و واکنش نه دهه ها و نه سده ها که هزاره ها در بین نیروهای اجتماعی و متعاقب آن پیشرفت های دایمی علمی، بویژه در حوزه تکنیک تولید و ارتباطات شکل گرفته اند و برای هریک از این دستاوردها، دهه ها و سده ها مبارزه شده است تا نهایتا، این حقوق حقه از جمله قوانین مدنی و جزایی و حتی قوانین کار، از بند «خرافات و شریعت» آزاد شوند و در سایه این مبارزات تاریخی، این حقوق حقه بر کرسی حقوقی بنشینند و نهایتاً قانونی شوند!
در دوران جنگ سرد مسأله حداقل های حقوق انسانی متأسفانه مورد تخاصم سیاست های کلان دو کمپ بزرگ قدرت قرار گرفت و به ابزاری سیاسی برای عقب راندن رقیب تبدیل شد. دو طرف درگیری؛ برغم اینکه هیچ یک این حقوق اولیه را رعایت نمی کردند و نمی کنند؛ در میدان جنگ کلان با یکدیگر مقوله حقوق حقه حداقلی انسانی را نیز بصورت ابزاری درآوردند و هریک برای پیشبرد منافع خود و تضعیف دیگری، از این حقوق اولیه بصورت سلاحی بر علیه دیگری استفاده می کردند. هر یک برضد دیگری یا عدم وجود آزادی ها را عمده می کرد و امر عدالت اجتماعی را از قلم می انداخت و یا برعکس امر عدالت اجتماعی را عمده می کرد و مساله آزادی ها را از قلم می انداخت!باری، نتیجه این جنگ سرد دو قطب بزرگ جهانی علیه یکدیگر و سواستفاده تسلیحاتی از حقوق اولیه انسان ها برضد یکدیگر، عملا بی اعتباری و یا به عبارت دقیقتر کم اعتبار کردن این دستاوردهای بشری را ببار آورده است.
غرض از تحریر این نوشته کوتاه ستمی ست که در ۷۳ سال گذشته دولت های بزرگ ناقض حقوق اولیه انسان، از یمین و یسار بر سر مردم کشورهای گوناگون آورده اند و متاسفانه شماری از طرفداران حاکمیت مستقیم توده ها، این دستاورد تاریخی بشر را به مثابه «امری بورژوایی» و طبقاتی قلمداد می کنند. بر آزادیخواهان دهکده کوچک جهانی ست که با پایان دوران جنگ سرد ایدیولوژیک و آغاز جنگ گرم تسلیحاتی، مجددا به دفاع از این ارزش های حداقلی برای و رفاه و کرامت انسانی، برخیزند!
بزرگداشت ده دسامبر ۲۰۲۱ به مثابه بزرگداشت یک روز تاریخی از یک سو و افشای ۴۳ سال نقض دایمی و «قانونمند» این حقوق حقه حداقلی در ایران، می تواند انگیزه مضاعفی جهت برگزاری آکسیون های مشترک و افشای ۴۳ سال حاکمیت تبعیض و دروغ و ستم در سراسر ایران باشد!
حاکمیت مذهبی ایران برغم امضای تعهدنامه رعایت اعلامیه جهانشمول حقوق بشر، بطور سیستماتیک این حداقل حقوق اولیه را نقض کرده است و می کند. این حاکمیت با درسگیری معکوس از دوران جنگ سرد، هرگاه از طرف دولت های متخاصم در مورد نقض این حقوق مورد پرسش و اعتراض قرار می گیرد، فورا توپ را بداخل زمین خود این دولت ها بر می گرداند که چرا خود این دولت های معترض، حقوق حقه توده ها را در کشور خود رعایت نمی کنند!
متأسفانه بر سنت دوران جنگ سرد، دولت ها همچنان برای تصفیه حساب میان خود، از حداقل های جهانشمول حقوق بشر سواستفاده ابزاری می کنند و بناچار دفاع از این حقوق حقه حداقلی در همه جای جهان، بر دوش انسان های ذینفع و بعبارت دقیقتر، آزادیخواهان و تشکل های مدنی جامعه جهانی قرار گرفته است.
با توجه به این شرایط، دفاع از حقوق شهروندی در هر کشور و در سراسر جهان بر دوش افراد و تشکل های آزادیخواه همچنان سنگینی می کند و آزادیخواهان، که اکثریت عظیم شهروندان دهکده کوچک جهانی هستند، برغم تفاوت ها و باورهای گوناگون، وجود «آزادی و برابری» را گوهر اصلی رهایی بشر از بربریت کنونی و حرکت فرد و جمع بسوی طبیعت درون و برون انسان و در راستای آغاز تاریخ واقعی بشر می دانند. حداقل هایی که تمام انسان ها و مکاتب انسانی در طول تاریخ بشر، بر این حداقل های رهاییبخش تاکید کرده اند و در اثر این مبارزات در طول تاریخ بشر
امروز دیگر انسانی یافت نمی شود که آزادی را نفی کند!
امروز دیگر انسانی یافت نمی شود که حق حیات انسان و دیگر موجودات زنده را نفی کند!
امروز دیگر انسانی یافت نمی شود که برابری شهروندان دهکده کوچک جهانی اعم از کودک و زن و مرد و پیر و جوان را نپذیرند!
امروز دیگر انسانی یافت نمی شود که علم را انکار کند و بخواهد بر مبنای باورها و یا سلیقه های این و یا آن اقلیت اجتماعی، فرهنگ و اقتصاد و قدرت را سازمان دهد!
امروز دیگر انسانی یافت نمی شود که مشارکت مستقیم شهروندان در سرنوشت خود را بمثابه شرط نخست بازگشت انسان به گوهر انسانی خود را، نپذیرد!
به باور من بر سر این حقوق حقه حداقلی، اکثریت عظیم توده های فاقد سرمایه می توانیم توافق کنیم و همدوش و دست در دست، پیوند خود را با شهروندان ساکن ایران و دیگر کشورهای منطقه؛ بویژه اکثریت مطلق شهروندان افغانستان که از این حقوق حقه اولیه محروم هستند؛ محکم تر کنیم و صدای اکثریت عظیم شهروندان محروم از این حقوق حقه حداقلی، در سراسر جهان باشیم و هرچه متحدتر در ده دسامبر صدای بی صدایان فاقد حق و بدون سرمایه باشیم.
جواد قاسم آبادی، آموزگار تبعیدی
به امید تدارک آکسیون سراسری مشترک بمناسبت ۱۰ دسامبر ۲۰۲۱
درباره جوهر انسانی مقاله،
جوهر انسانی ما این است که در روند تکاملی مان توانائی ساختن نظری -عملی ابزار و وسایل ارضای نیازمان را پیدا کرده ایم. ما همین ابزار سازی را به ابزار سازی اجتماعی-هرمی ، ابزار سازی از انسانهای دیکر، تبدیل کرده، جامعه مردسالارانه و استثمارگرانه درست کرده ایم. تا اینجا، جوهر انسان همانقدر ضد خود است که در خدمت خود. حال اینکه کی همه ما بفهمیم که ابزار سازی اجتماعی ما باید از بین برود تا وحدت نوعی پیدا کنیم، به اراده ما قربانیان آگاه بستگی دارد چون در خدمت رفاه و آسایش ملست.اگر روزی ما بتوانیم ابزار سازی از انسانهای دیگر را از بین ببریم طوریکه کار گروهی کماکان موثر و مفید بماند، جوهر خود را در مسیر وحدت نوعی خود تکامل داده ایم. جوهر انسان، فرهنگ اوست و فرهنگ او ساخته خودش. انسان میتواند فرهنگش را با اراده اش تغییر دهد. تکامل انسان تغییر فرهنگی اش بدست خود اوست. تکامل جسمی-فیزیکی انسان کماکان وجود دارد، اما سرعتش کندتر و تحت تاثیر تکامل فرهنگی است، یعنی تحت تاثیر ساخته های ذهنی عملی (عینی) شده ما. پس چیزی بنام بازگشت به جوهر انسان وجود ندارد و این اندیشه بنوعی میتواند ازتجاعی ارزیابی شود، یصورت بازگشت به دوران کم عقلی و آگاهی کمتر به خود داشتن، باز گشت به دورانی که تکاملش ابزار کردن انسانهای دیگر بود. خیر، به عقب نمی رویم، باید برویم به جلو. نظریه بیگانکی کار مارکس درست نبود، خودش هم دنبالش را کاملا نگرفت. فکر کنم که مارکس متوجه شد که کار اقشار مسلط بر جامعه، اربابان، بیگانه نیست، برای همین نوشته او نیمه کاره ماند. تعریف کار، صرف انرژی ذهنی و جسمی برای تغییر موقعیت و اشیا و اذهان و غیره است.
ضد-اقتدار
نکاتی درباره مقاله:
۱ – بورژوائی دانستن دستاوردها بخشا درست است چون بورژاها در فرمول بندی و حقوقی کردن آنها سهیم بوده اند. بورژواها، البته، همگی حدی برای آن قائل می شوند و آن دست نخوردن ساختار هرمی جامعه و سلطه ارباب سرمایه دار بر برده های مزدی است.
۲ – در لیست، به اهمیت نقد کار گروهی هرمی، نقد دولت و نقد بردگی مزدی و امپریالیسم اشاره ای نشده. گوئی اینها دستاورد نیستند!
۳ – مقاله، آزادی را وصل کرده به حقوق، چون میدانیم حقوق نیازمند دولت و قانونگذار و مجری قانون و دستگاه قضائیه است، آزادی در نگرش او وصل شده به ضرورت داشتن دولت. این دیدگاه طبقه سرمایه دار است.
۴ – بعلت ۱و۲و۳، متاسفانه، نویسنده، در این مقاله، کماکان در چهارچوب نگرش اربابان لیبرال دموکرات بردگی مزدی نوشته است، چهارچوبی که هر روز باید توسط خود اربابان نقض شود.
ضد-اقتدار