راه ما، جدا از ترورها و جنگ های فناتیسم و امپریالیسم
بهنام چنگائی
با هیاهوهای ماهوارها بخاطر کشته شدن قاسم سلیمانی، این امربر مطیع و مدیر مداخله گری نظامی سیاسی آقا در منطقه، و همزمان خود او سلاح کور و کر دین حکومتی بود که جز راهبر ستیز انسانی، دشمنی پردازی های مذهبی و قهر برافکنی فناتیسم شیعی میان مذاهب ملت ها و اتنیک ها، و بانی جنگ و ناآرامی ها در منطقه بلاخیز خاورمیانه نبود، با مرگ این سردار دیدیم که اغلب رسانه های میانی و راستگرای داخلی و جهانی چه غوغاهای هدفمند بپانکردند؛ مفسران و رسانه هائی که کمترین باور و تعهد به حقوق بشر نداشته، و به آن بهائی برابر نمی داده، و کمترین آنها روشنگر و افشاگر حقایق موجود نبوده و نیستند چه ابراز همدردی نکردند. در حالیکه زنندگی یکسویه ی تحلیلگران، وابستگی آنها، و منظور دروغین آگاهیرسانی بیشترشان از چشم و خرد مردمان صلحدوست دیگر رسوا و در پهنه ایران، منطقه و جهانی بی آبروست. همچنین آنها به ایجاد صلح و پیدائی همزیستی مسالمتجویانه جهانی که در زیر ترورها و جنگ های فناتیسم و امپریالیسم گرفتار است پیوسته سکوت کرده، و هیچگاه مواضع و رسانه های شان کمکی شایسته و بایسته به قربانیان نمی کند. چراکه در آبان ماه بیش از ۱۵۰۰ انسان نو جوان معترض و دست خالی توسط نیروهای سپاه، بسیجی ها و لباس شخصی های رژیم خامنه ای ترورشدند و بسیاری از همین رسانه ها که به بازتاب پُر آب و تاب مرگ سلیمانی پرداخته اند خفه خون گرفته اند. چرائی چنین خبررسانی یکجانبه از آغاز پیدائی رژیم پرسیدنی ست؟ همچنانکه محمد خاتمی اصلاحطلب بی شرمانه در برابر آن ترورهای هولناک سکوت کرد ولی امروز برای سلیمانی اعلام همدردی می کند! براستی چرا؟
با شناخت ما از این تحلیلگران و رسانه ها، و برجسته سازی های هدفمند و گمراه کننده ی آنها از حقایق، و هدف های پوشیده ی خامنه ای ها و ترامپ ها در آن میانه، و تلاش برای گمراه کردن و بیگانه سازی خرد اجتماعی در پیوند ضروری طبقاتی کارگران با توده ها، بویژه آنهم در مسیر یاریرسانی به سرمایه سالاری نئولیبرال تحقیربرانگیز است، بی گمان نوع بشر با وجود و بقای این دو(( فناتیسم و امپریالیسم)) که هردو مکمل هم، برتریجو، مدافع نابرابری ها، برپادارندگان جنگ های بی پایان، سینه چاکان کاپیتالیسم قتال و درنده می باشند، بقای این سیاست ضدبشری و جهانی بی تردید ادامه خواهدداشت؛ و بی گمان آنچه زندگی انسان کار را می آزارد، دست و دل تنگدستان ناامید را بسوی یاریگیری از تبهکاران دینی مذهبی می کشاند؛ یا همبستگی نوعدوستان بیدادرس کنونی را با همدردمندان کارورز به جدائی ناخواسته از هم وامی دارد و به همگامی آنها بنام دین و اتنیک و ناسیونالیسم آسیب جبران ناپذیر می رساند و یا هر انسان آزاده ای را از مصیبت های فراوان کنونی که بر همنوع تهیدست او می رود دچار رنج می شود، همگی این ها و آنهای موجود ایرانی ملازده و بردگان جهانی اسیر بهره کشی باید بدانند که تا تداوم ( سرکردگی دین و سرمایه ) برجابماند؛ انسان کارمزد سرانجامی بهتر از این نخواهند داشت که دارد؛ مگر ما بتوانیم با اراده ی هموند، ساختارهای تک قطبی سرمایه و دین را درهمریزیم و آنها دیگر نتوانند بسان گذشته بنیادگرائی های داعش شیعی سنی را بیاری امپریالیسم تسلیح و پشتیبانی کند و بجان مردم بجان آمده بیندازد.
باید در برابر دسیسه ها و هموندی های دین و سرمایه بیش ازین هوشیاربود. مگر نه که همین امروز امپریالیسم آمریکا با دیپلماسی پوشیده خود و بنام دمکراسی تلاش می کند طالبان را برای اهدافش در منطقه همچنان یاری دهد؟ چرا نباید بخواهد با همین ترفند و شیوه ی دیپلماتیک آنرا در ایران اسلامی پیاده کند؟ مرگ سلیمانی ها در استراتژی این تبهکاران مذهبی و مالی جهانی تنها یک انگیزه بسوی راهکارهای ضروری و فردائی سرکردگی دوسویه هست و نه بیشتر! سمتگیری، پشتیبانی و یاری خواستن از هرکدام آنها توسط هرطیف، جریان و فردی باشد، پیش از همه بسود اراده و اداره ی اجتماعی طبقاتی که خلاء جامعه بشری ست نیست؛ ما باید مستقل از هردو و وابستگان داخلی و جهانی آنها باشیم و به ترامپ و خامنه ای نه بگوئیم. مگر ما کشتار بیش از نیم میلیون از مردم سوریه را ندیدیم؟ مگر ما شاهد در خون نشستن توده های بی پناه در منطقه نیستیم! یا آشوب و بی عدالتی و کشتارهای موجود را که دین و سرمایه در جهان ایجادکرده اند نمی بینیم! مگر می توان بدبختی میلیاردها انسان کار، رنج و تلاش را که دچار گرسنگی و شرارت دولت های وابسته ی غربی و آمریکای جهانخوار هستند را می شود فراموش کرد؟ ما تنها با اراده خود و همبستگی میلیونی مان می توانیم سرمایه و دین را از میدان حق زندگی نداشته ی خود بیرون کنیم و خواهیم کرد؛ و نه خامنه ای با سلیمانی هایش یا ترامپ با دسیسه هایش!
چراکه دیدیم راه زندگی، یافتن خوشبختی، رستگاری انسانی و رهائی از بهره کشی ما، نه با فرار شاه آمریکائی، و نه با آوردن شیخ بنیادگرائی هرگز هموار نشد؛ و تاکنون نیز هیچکدام از وعده های بساط ولائی یا دمکراسی آمریکائی بسود کارگران، نان مردمان زحمتکش، حقوق انسانی، شکوفائی اجتماعی، پابرجائی ارزش های نیروی کار و به پویائی روند رشد کشور ما نینجامیده است؛ تاکی فریب بخوریم؟ همانگونه که بدون همبستگی اجتماعی و مبارزه مستقل طبقاتی و ایجاد ارگان های کلان کارگری و شوراهای مردمی هرگز در کل منطقه، با رفتن نجیب الله ها، صدام ها، قذافی ها، مبارک ها دگرگونی ای بسود سیاست مردمی روی نداد و بهره و یاری نیاورد؛ همچنانکه در طول تاریخ با جابجائی اوباماها با ترامپ های هیچ تغییر اندکی بسود صلح و هموندی و منافع مردم آمریکا مهیا نشد و همچنین کمکی هم در راستای صلح جهانی بسود ما نداشته است. امروز جامعه ی نابرابر آمریکا با این دمل چرکین ترامپ میلیاردراش بیش از هر زمانی ملتهب و قطب بندی شده و با تحریف رسانه های امپراطوری آمریکا ناآگاهانه برابر هم و بی قرار صف کشیده، و خشمناک و آشوبزده ایستاده اند. بنابرین، راه ما و جهانیان جدا از اهداف ترورها و جنگ های پیاپی نیابتی میان فناتیسم داعش سنی و شیعی، و امپریالیسم آمریکای جنایتکار و یاورانش است.
مگر خمینی بیاری همین آمریکای تبهکار نتوانست بی دردسر وارد کشور شده و قدرت سیاسی اقتصادی را بدست گرفته و با شتاب باورنکردنی، نیروی مستقل نظامی امنیتی سپاه خود را برپا و هستی مالی ما را یکجا در جیب ها و زیر عباهای (( دین دولتی ها)) پنهان و یا به خارج تاراج نکرد! مگر فساد او و مافیاهای خامنه ای چنین نبوده و نیست؟ همان هائی که شاه خودکامه را دیو خواندند و خود را فرشته ی رحمت! بویژه در همان آوان، خمینی با دروغ های الهی اش توانست مردم را گول زند و بسادگی دار و ندار ما را یکجا ببرد؛ و به حریفان قمارخانه های باخت باخت میلیتاریسم و فناتیسم ببازد؟ او برای سرکردگی جهان اسلامی و حکومت دینی مافیائی خود صدها هزاران را به قتلگاه پوچ ولائی کشاند. او و جانشین اش با کشورهای همسایه و جهانی چه دشمنی افکنی ها ۴۱ ساله ای نکرده، و زندگی مسالمتجویانه ما با همسایگان را نابودنساخته، و این بساط “سلیمانی پرور” چه ویرانسازی هائی در کشور با نام اسلام محمدی و نماینده ی راستین اسلام که خود باشد بوجود نیاورد؟ دسیسه های مذهبی ایکه بازتاب کوچک آن زندگی زیر خط فقر ۸۰% هست که آشکارا می بینیم. دخالتگری های سیاسی نظامی که بجز مشتی دست نشاندگان حزب الهی برای ایران آقا نداشته، همانگونه که هیچ راه حل دوستی ای نیز در منطقه برجا نگذاشته است. هرگز جایز نیست ما فراموش کنیم که دیروز روح الله با جنگ هشت ساله اش چگونه توانست میلیون ها مسلمان ایرانی عراقی را تنها برای دخالت و سروری شیعی در منطقه، و آنهم با بهانه ی تسخیر پوشالی قدس که به اصطلاح او، مسیرش را از راه کربلا می دانست هموارکرد. و ساده دلان بسیاری را رودرروی هم، و بسود تحکیم صهیونیسم راسیست بجان هم اندازد و انداخت و میلیون ها را بدست همدیگر مسلم کشت، و اقتصاد عراق و ایران را برای همیشه نابودساخت. آنهم تنها بدین دلیل که بتواند فناتیسم شیعی خود را برابر سرگندگی خردستیزان سنی سعودی که همسان خود خمینی بودند در خاورمیانه بایستاند و بقیمتی گزاف ایستاند. این رژیم به دروغ ضدامپریالیست تاکنون توانسته با ماجراجوئی های منطقه ای و جهانی اش بیشترین سود مسلمان کشی ها را به حساب صهیونیسم، امپریالیسم آمریکا و شرکا بریزد. و ساختار ترامپ پرور واقف به این یاریرسانی بی بدیل سران ادیان شیعی و سنی بوده و ما هم نباید ظاهر شاخ و سینه کشیدن های دو طرفه را بخوریم! زیرا مصلحت بقای ساختار هردو ( دین و سرمایه) درین شامورتی بازی هاست! گول نخوریم و منتظر نابودی رژیم توسط آمریکای تبهکار نباشیم؛ سرنگونی رژیم و دگرگونی کار خود ماست. ما می دانیم دین دولتی چه از طریق سپاه قدس و یا نیروهای نیابتی و همچنین چه با فرستادن امربران نظامی خویش همچون قاسم سلیمانی در عراق، یمن، لبنان، افغانستان، سوریه و دیگر نواحی جهان دخالت رسمی سیاسی نظامی دارد، و پیوسته دست به جنگ و ماجراجوئی برده و با این شیوه ها فرصت شکوفائی زندگی نسل جوان ایران را نابودساخته و در منطقه با میلیاردها دلار از فروش نفتی، دارائی مردم پاکباخته ی را یا صرف جنگ، تکنولوژی اتمی و یا فرقه بازی مذهبی خود کرده است. چهاردهه تباهی منطقه ای توسط حزب الله، القاعده، طالبان، بوکوحرام و داعش را دیدیم، عراق، لیبی، سوریه، یمن، پاکستان، ایران و… به سرکردگی سران مذاهب اسلامی و بقیمت نابودی حق زندگی شهروندان خود، اغلب اقتصاد آن کشورها یا نابودشده و یا در پرتگاه ویرانشدگی و زمینگیری دچارمی باشند.
سلیمانی ها نماد دین دولتی شیعی نیستند؛ بل حضور مالی، نظامی و عقیدتی این بساط است که در منطقه آشوب بپاکرده و دشمنی می رویاند. چراکه خامنه ای، پس از کشته شدن سلیمانی، با صدور حکمی، اسماعیل قاآنی را به عنوان فرمانده نیروی قدس برگزید تا روز از نو، و روزی ساختار و بقایش از نو و دوباره جان بیابد. اما یادمان نرود که همین خامنه ای نچندان دور گفت: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند! ولی کرد. البته او از آنچه در عراق، لبنان، یمن و سوریه و…می گذرد و نقشی که در رویدادهای آنها دارد همیشه طفره رفته و همچنان در عراق می رود و برای مرگ سلیمانی اش بی گمان مظلوم نمایی براه خواهدانداخت. اما نباید فریب این کلاش های مذهبی ترامپی را خورد؛ کسانیکه هرگاه بتوانند و دست بالای زدن را داشته باشند، همانگونه دیدیم هم آمریکای تبهکار در عراق، افغانستان و سوریه، و هم دین دولتی در ایران و منطقه در کشتن کارگران، مردم بیدفاع، جوانان ناامید و معترض استعداد ترورهای خود را نشان داد؛ و هنوز این رژیم اعدام، آماری سرراست از ترورهای خود در آبان را اعلام نکرده است.
بگذریم، کشته شدن قاسم سلیمانی، این سردار مرگ و نابودی برای زندگی دوستان هرگز شادی ندارد و بگمانم مادران و مردم داغدارمان هم چنین وجدان انسانی دارند. اما واکنش آنها و مردم عراق پیرامون شکست قلدری خامنه ای با کشته شدن سلیمانی اش، نمونه ای برجسته از دامنه ی نفرت تلنبارشده قربانیانی ست که دادخواهانه منتظر فرصت سرنگون کردن نظام و تسویه حساب پایانی با این رژیم ضدبشری هستند که آغاز این پیروزی بر نظام مرگکار را با پخش شیرینی میان خود و توده ها چنانکه دیدیم در سراسر ایران شادمانه برگزارکردند؛ تا این واکنش مردمی از آسیب پذیری و امید به نابودی به یک دولت دینی فاسد و پلید بتواند انگیزه دگرگونی ساخته و موجب شادکامی راهروان فردای است. بهنام چنگائی ۱۴ دی ۱۳۹۸
طرفداران تئوری توطئه از رو نمی روند و کماکان اصرار دارند که جمهوری اسلامی را پادوی آمریکا بدانند. مطمئن هستم اگر روزی آمریکائی ها شر جمهوری اسلامی را کندند و جایش یک استثمارگر هوادار خود گذاشتند،اینها باز هم خواهند گفت که رژیم اسلامی مزدور آنها بود و فقط تاریخ مصرفش تمام شد. این جز آخرین کامنتهای من تحت نام آنارکوسندیکالیست است. آنارکوسندیکالیست
نگران جنگ نباشید این فضای جنگی وتنش بمانند دوره بوش از معامله وزد وبندی بزرگ در حفظ حکومت اسلامی سر در میاورد.
تهدید زدن مراکز فرهنگی که در داخل به زدن تخت جمشید وپاسارگارد تعبیرشده است برای بخط کردن ناسیونالیستهای ضد اسلام در پشت اخوندهامیباشد.
به خوانندگان روشنگری، کامنت من نقد مقاله و کماکان کامنت نویسنده است. اگر سئوالی دارید میتوانید مطرح کنید و من حتما پاسخ خواهم گفت. آنارکوسندیکالیست
جناب ناشناس سلام؛
شما همچون همیشه فرسنگ ها از سوژه ی مقاله پافراترگذاشته و خود موضوع را به هر بهانه ای که داشته باشید به فراموشی می سپارید.
بحث من درین مقاله پیگیر این نکته ی روشن و سرراست است که جنگ فناتیسم با امپریالیسم به کارگران بیکار و گرسنه، و مردم و ملت های بجان آمده ایران و منطقه ربطی ندارد.
چراکه آنها نسبت به گذشته ها بسیار بیدارتر و بدلیل خسارت های جانی و مالی فراوان که از هردوسوی گردنکشان مذهبی شیعی سنی، و همزمان امپریالیسم نسیب شان شده،هوشیارتر شده، و بخوبی به اهداف دشمنان شان پی برده اند.
ترورهای داعش شیعی حزب الهی کمتر از داعش سنی وهابی نیست؛ همانگونه که هرکدام از جنگ های هولناک این فرقه ها و دکانداران مذهبی که پیوسته با بهانه های متنوع ادادمه دارد ربطی به زندگی واقعی و ناگوار و بی سرانجام توده های خاورمیانه نداشته و ندارد؛ بلکه این دشمنی ها و ستیزهای دوجانبه و چندجانبه بیشتر بر سر تلنبار ثروت و تصاحب بهتر قدرت، و همچنین تثبیت جایگاه سران کشورها و بر سر سهم بری دین دولتی شیعه، در برابر طیف سعودی سنی وهابی در خاورمیانه ی متلاطم و آشوبزده است که سرکردگان شیعی ـ سنی اش بنام خدا و قرآن و پیامبر آنرا به مسلمانان تاکنون تحمیل کرده و می کنند و امپریالیسم آمریکا و شرکایش سود بی دریغ آنرا برده و می برند. همین!.
نه آمریکای تروریست و جنایتکار، نه ساختارهای ضدبشری، فاسد، پلید و غارتگر شیعی سنی هیچکدام نمی توانند بیش ازین مانع بیداری طبقاتی و همبستگی اجتماعی علیه حکومت های وابسته خود به امپریالیسم آمریکا و سرمایه سالاری نئولیبرال جهان کنونی شوند. و تنها از همینروست که هرکدام چه با همبستگی علنی با ترامپ ها و چه با نقاب ضدامپریالیستی آنها ناگزیرند برای بقای جای پای سفت سرمایه سالاری خویش در کشورهای شان، تن و جان به اهداف میلیتاریسم و جهانخواری آمریکا خویش بمالند، و به دلبستگان و وابستگان پیشگاه خود پشتگرمی دهند که بقای شان جز با تشویق ناآرامی ها و دشمنی افکنی ها متصور نیست.
هرکدام آنها ” تبهکاران شیعی یا سنی ” حالا هرنامی می خواهدداشته باشد، ناراضیان بساط و خود را در کوتاهترین زمان ممکن ترور کرده و می کند.(نیاز به شمارش آنها نیست) تا مگر جای پای استواری مذهب بخوان ” دکان” خویش را در بهره بری از کار و ثروت توده ها حفظ کند، برای این کار توده ها را تحمیق می کند و آگاهان و مبارزان ترور! تا مگر اهداف مذهب سالاری خود که دریای نعمت و مکنت زمینی ست را در کشور و منطقه و ای بسا در پهنه ی جهان از دست ندهد.
بنابرین رودرروئی و جنگ ترامپ با دین دولتی ایران و خامنه ای آنهم در عراق، و کشته شدن فرمانبر او سلیمانی بی قلب و خونخوارش هیچ ربطی به کارگران، مردم ایران و عراق و منطقه ندارد.
همچنین ترورهای ترامپ و دیگر سران امپریالیسم آمریکا و یارانش در منطقه و جهان هیچ تفاوتی با ترورهای خامنه ای و سعودی های در ایران، عراق، سوریه و یمن و… ندارد؛ همگی آنها تبهکارند چه با کلاه دمکراسی باشد و چه با عبا و عمامه الهی؛ یکدست بدنبال قدرت و میلیادر شدن و بودن هستند؛ حالا به هر قیمت: با نسل کشی های ۶۰ و ۶۷ خمینی و یا ترورهای اخیز خامنه ای در آیان! یا با جنگ ها و ترورهای فجیع منطقه ای که تا هماکنون تنها در سوریه جان ۵۰۰ هرارانسان را گرفته است.
و همین امروز اگر رژیم شیعی نتواند ثبات و تأئید سیاسی اقتصادی خود در ایران، منطقه و جهان و بیاری سرمایه سالاران تضمین شده نبیند، بی گمان فردای خود را بر روی دار مرگ خواهددید؛ و صدالیته به هرشکلی شده خواهدکوشید تا بقای سروری خود را با کشاندن ایران به هر مهلکه هولناک تثبیت و یا با نابودی خویش ایران را با نابودی خلافت اش همگام مرگ و ویرانی سازد و ما باید به تبهکاران مذهبی نین فرصتی را ندهیم.
خاورمیانه و ما نیاز به همزیستی انسانی اجتماعی طبقاتی در منطقه داریم که هم رژیم ایران، هم کل طیف سنی وهابی نخواسته و نمی توانند به آن تن دردهند، همانگونه که در ۱۴۰۰ سال گذشته نداده اند. جنگ سنی شیعی در اسلام بما هیچ ربطی ندارد فرقه های آنها می توانند همچون همیشه یکدیگر را بدرند و بخورند.
و ما باید بیش از پیش پیرامون این ترفندها و دسیسه های اسلامی مذهبی و سوء استفاده های سران مذاهب تا آنجا که لازم است و می توانیم روشنگری و افشاگری پیگیر کنیم تا فرصت قهرمان پروری های تروریستی اشکال سلیمانی ها را بهردوسوی سرکردگان برتریجوی سنی شیعی نداده و زمینه آگاهی های نوعدوستانه را هموار و مهیا کنیم. باسپاس
بخاطر پیش برد سرنگونی، حقایق را از بردگان مزدی پنهان نکنید. این کار سرنگونی را احمقانه و ارتجاعی میکند،حتی اگر توسط میلیونها برده مزدی تحریک شده صورت بگیرد.
.
آنارکوسندیکالیست
برای درک کامنت قبلی ام این را اضافه کنم. اگر حزب الله فعلی در خاورمیانه، اعلام کند که مالکیت خصوصی بر ابزار تولید را الغا میکند و کارگران میتوانند در محلهای کار بطور شورائی متشکل شوند و مدیریت کامل آنرا بعهده بگیرند و اداره کلان آن جوامع توسط اتحاد شوراهای کارکری صورت پذیرد که به معنای نبودن دولت شیعی هست، مقاومت آنها علیه امپریالیستها ارزش دارد و ما بردگان مزدی نمی گوئیم که برای استثمارگردن ماست. اما ما میدانیم که درست است که ضد سرمایه دارهای غربی می باشد،اما برای استثمارکردن ما دست به چنین جنگی می زنند. آنها همیشه نگران حاکمیت خودشان بر ما هستند نه نگران استثمار شدن ما. این هم در مورد بورژوا لیبرالهای دموکرات مارکسیست پرو غرب صادق است هم در مورد بورژوا دولتی های مارکسیست پرو بلوک شرق سابق و چین امروز. اصل قضیه همیشه بردگی مزدی است نه شکل سیاسی دولت. دولت فقط وسیله حفض اصل قضیه است. دولت اصل نیست. سگ محافظ صاحب است، اصل قضیه صاحب است نه سگ او. توجه باید به صاحب باشد،،سگ گرچه محافظ است، اما رد گم کن هم هست.
.
آنارکوسندیکالیست
مقاله بدرستی تفاوت بین دین القاعده ای ها و عایشی ها را با دین حزب الله لبنان و ایران و عراق بیان نکرده. در حقیقت بنوعی این دو را یکی گرفته.
.
دین گروه اول پرورش یافته سازمانهای جاسوسی دموکراسی های غربی است و تضادهایشان در حقیقت اختلافات درونی خود آنهاست.
.
دین شیعه حزب الله ، مقاومت در مقابل تعرضات امپریالیستی دموکراسی های غربی می باشد.
.
اگر این خلاف واقعیت است لطفا بگوئید چرا. بنظر من تمام شواهد تاریخی این حکم را تائید میکند. تحقیقات غربی های غیر اسلامی هم چنین میگوید.
.
ولی چرا شیعه ها به کانون مقاومت علیه امپریالیسم غربی تبدیل شدند؟ علتش سه چیز است:
.
۱ – امپریالیستهای غربی در از بین بردن انسجام امپریالیسم شرقی-مارکسیستی پیروز شدند. ریاکاری مارکسیستی-ناسیونالیستی بلوک شرق بتدریج بر ملا شد و کارگران از آنها بریدند. نتیجه این پیروزی ورشکسته شدن جنبش مارکسیستی-ناسیونالیستی بود. با این ورشکستگی، فعالین شیعه پا گرفتند. این مقاومتها در چهارچوب بردگی مزدی بوده است نه برای رهائی از آن. همین اتکا به بردگی مزدی، هم امپریالیسم مارکسیستی-ناسیونالیستی شرقی را ارتجاعی کرد و هم مقاومت شیعه به عنوان آلترناتیو جدید آنموقع را.
.
۲ – اکثر مقاومتهای ضد امپریالیستی سکولار دموکراتهای بورژوا و یا سکولارها بطور کلی، یا از طریق کودتای غربی ها از بین رفت و یا آنها خودشان به نوکران امپریالیسم غربی تبدیل شدند. حتی نا به امروز برداشتن سکولار دموکراتهای ضد امپریالیست توسط امپریالیستهای غربی ادامه دارد. امروز دیگر امکان مقاومت ناسیونالیستی سکولار دموکراتیک بورژوائی وجود ندارد و مصدق در ایران پایان کار تاریخی شان بود. سکولار دموکراتهای فعلی فقط جوک هستند و وابستگی شان به سرمایه داری جهانی غیر قابل برداشتن است. این در آن موقع به سرمایه دارهای کوچک و بزرگ شیعه امکان و فرصت گرفتن رهبری ضد امپریالیستی داد ، گرچه میدانیم که چون خودشان هوادار بردگی مزدی هستند نمیتوانند ضد امپریالیست پیگیری باشند. سیاستهای حاکمیت در ایران کاملا حقیقت این حکم را اثبات میکند.
.
۳ – جنبش کارگری کمونیستی تا به امروز بعلت توهم به رهنما بودن مارکسیسم شکل نگرفت چون خود این توهم موجب تضادهای درونی و تفرقه در بردگان مزدی کمونیست شد تا وحدت طبقه کارگر. بطور کلی ، نه بعضی از افکار درست مارکس ، بلکه ایدئولوژی مارکسیسم ورشکسته شده است. در نتیجه ، وحدت علمای شیعه و کوشش در نفوذشان در طبقه کارگر موجب شد که رهبری مبارزات ضد امپریالیستی را بدست بگیرند و آنرا در خدمت استثمارگری سرمایه داری خود جهت دهند.
.
امروز اغلب آخوندها به سرمایه داران بزرگ تبدیل شده اند. روند پیش برد سیاستهای دولت رفسنجانی و بعد از آن نشان میدهد که روحانیون سرمایه دار شده حاضرند با امپریالیستهای غربی هم مدارا کنند و بردگی مزدی را تداوم بخشند. در نقطه مقابل، جناح تند روی حاکمیت در ایران که همیشه اصل حاکمیت بوده است، بدون امپریالیستهای شرقی، دوام نمی آورد. جدال درونی مرتجعین حاکم، طبقه کارکر ایران را به گمراهه کشانده است. اگر به این وضعیت ورشکسته مارکسیسم و تبلیغات کر کننده ایدئولوگها و تبلیغات چی های مثلا پرو دموکراسی غربی را هم اضافه کنیم، بخوبی به خراب بودن وضع فکری و زندگی بردگان مزدی ایران آگاه می شویم.
.
در ارتباط با مبارزه ضد امپریالیستی، چه شرقی و چه غربی،
.
۱- شرقی و غربی کردن آن دقیق نیست، من فقط برای راحتی بیان مسئله را به این صورت طرح کردم.
۲ – تاریخ مبارزات ضد امپریالیستی قرون گذشته تا به امروز نشان میدهد که تنها مبارزه ضد بردگی مزدی میتواند اصالت ضد امپریالیستی داشته باشد چون در تحلیل نهائی امپریالیسم همان بردگی مزدی است نه کمتر و نه بیشتر. متاسفانه چنین چیزی هنوز در جنبشها حاکم نشده است و هنوز لیبرال دموکراتها نفوذ دارند و به گمراه می کشانند.
۳- مارکسیسم ناسیونالیستی که حامی بردگی مزدی دولتی است، بنظر ضد امپریالیست است ، اما اینطور نیست. در گذشته، این خط فکری در پی وابستگی به بلوک شرق بود. بلوک شرق سابق سرمایه داری دولتی بود. در تحلیل نهائی، مارکسیستهای ناسیونالیست در کمپ امپریالیستهای شرقی قرار میگیرند. مارکسیسم، نه بعضی از افکار درست مارکس،امروز راهنمای آزادی طبقه کارگر نیست. کلا چیزی بنام مارکسیسم بصورت یک سری عقاید منسجم و بدون تناقض، وجود خارجی ندارد.
.
کشتن سلیمانی ادامه سیاست گسترش امپریالیسم غربی در منطقه است و مقاومت ارتجاعی شیعی علیه غربی ها دیگر هرگز نمیتواند ماهیت ضد کارکری و پرو بردگی مزدی آنها را پنهان کند.
.
تنها راه رهائی طبقه کارگر ایران و منطقه و جهان از استثمار شوندگی و خانه خرابی و جنگ، انقلاب کمونیستی علیه مناسبات سرمایه داری است. این انقلاب، انقلابی در محل کار و برای بوجود آوردن مالکیت اجتماعی بر ابزار تولید، بوجود آوردن کنترل شورائی و اداره کلان جامعه جهانی است. انقلاب از محل کار آغاز میشود نه از خیابان. اگر فعالین کمونیست این را بفهمند، کارها درست پیش خواهد رفت، در غیر اینصورت، خیر. اصل دیکتاتوری سرمایه داری، چه مذهبی و چه غیر مذهبی، در محل کار است، دولتشهایشان پنهان کننده این استبداد هستند. گول بورژوا ها را در لباس مارکسیسم و مذهب و دموکراسی، نخوریم.
.
آنارکوسندیکالیست