نگاهی به وظایف اپوزیسیون چپ
فرامرز دادور
برای اپوزیسیون مترقی، بویژه جریاناتِ چپ در ایران مهم است که تحلیل ها و رهنمود هایِ سیاسیِ، بررسی و ارزیابی شده مطرح گردند تا با توجه به واقعیات امروزین، امکانِ پذیرشِ و در سطحِ امکان پیاده نمودنِ ایده های اصلی، ازسوی اکثریتِ توده ها در این عصر وجود داشته باشد. در این ارتباط، مسائل زیادی هستند و در اینجا، گذرا به دو موردِ ساختار سیاسی و مناسبات اقتصادی پرداخته میشود.
ساختار سیاسی: در این ارتباط نظرگاه های متنوعِ تاریخی وجوددارندو با توسل به ایده های سوسیالیستی، بدیل های متفاوت ابراز میگردد. یک خط فکری(عمدتا آنارشیستها) با استفاده از برخی نوشته های بنیانگذاران درجنبشِ چپ، برقراریِ بلافاصلهِ ساختار سیاسی نهایی شده و عاری از معضلاتِ تاریخی در دوران رامطرح میکند. بر این اساس، میباید از سویِ جنبش، همواره یک تصویرِ ساختاریِ عاری ازهیرارشیِ ساختاری و متاثر از روابطِ افقی، شبکه ای و بدون وجود اتوریته از جانبِ یک حکومت ارائه گشته برای آن مبارزه شود. گروه دیگری (عمدتا سوسیالیستهایِ سنتی)با اعتقاد به دیکتاتوری پرولتاریا، بدون شفاف نمودن رابطه بین سازمان (یا حزب)کمونیست با جامعه و ادارهِ حکومتی و در واقع به نوعی روشن نکردنِ سطحِ آزادی برایِ ارائهِ ایده ها و سیاست ورزیِ از سویِ جریانات غیر سوسیالیستی، پاسخ مثبتی برایِ استقرار دمکراسی ندارد. مثلا اینکه آیا بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی که احتمال توانمندیِ وسیعِ توده هایِ زحمتکش و جریاناتِ چپ برایِ در مدیریت قرار گرفتنِ حکومتی کم است،در آنصورت چه گزینه هایِ سیاسیِ دمکراتیک برایِ ادارهِ جامعه مناسب میباشد.
گرایشِ دیگری با جدا ناپذیر دانستن دمکراسی و سوسیالیسم،بدرستی معتقد است که در استقبال از پدیدار گشتنِ دستاورد ها و تحولاتِ سیاسی واجتماعی در بخشی از جهان سرمایه داریِ کنونی،بویژه برقراریِ آزادی هایی دمکراتیک درمحدودهِ عمومی سیاسی، میباید در تعیین سرنوشت اجتماعی بطور فعال شرکت نموده ازموازینِ موجودِ مدنی برای پیشبرد اهدافِ عادلانه و سوسیالیستی استفاده گردد. درجوامع دمکراتیک تر، مشارکتِ سیاسی میتواند عمدتا مسالمت آمیز و از طریق نهاد های قانونی (ب.م. شرکت در انتخابات) و همچنین استفاده از شیوه های اعتراضِ خیابانی، ازجمله توسل به حرکتِ نافرمانی مدنی (ب.م. اعتصابات، تظاهرات خیابانی و اشغالِ مسالمت آمیزِ اماکنِ ویژه) انجام گیرد. اما در جوامعِ بسته مانند ایران، محدودهِ فعالیت ها عمدتاِ به عرصهِ مقاومتِ مردمی، تلاش برای مطالباتِ عدالتجویانه و مبارزه برای عبور از استبداد سیاسی و ایجادِ آزادیهای دمکراتیک تعلق میگیرد. در این رابطه مهم است که اولویتِ سیاسی روشن باشد و اینکه حرکتِ اجتماعی در راستایِ سوسیالیسم،مسلما حاملِ وظایفِ مهمِ دمکراتیک بوده و لزومِ پیوند با جریاناتِ مترقی و دمکراتِ غیر چپ را در بر میگیرد.
در حیطهِ اقتصادی، اهمیتِ قضیه در این است که استقرارسوسیالیسم (جامعه ای مبتنی بر مالکیتِ، کنترلِ و مدیریتِ دمکراتیک و غیر استثماری در عرصه فعالیتهایِ اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی)، تنها بر اساسِ مشارکتِ فکری وعملیِ آگاهانه از سویِ اکثریتِ توده های مردم انجام پذیر میباشد. در ایران بخاطرِ نبودِ آزادیهای اساسی، وجودِ سطحِ بالایِ فقر و محرومیت (۷۰ درصد از چمعیت در زیرخط فقر، با تورم ۵۰ درصدی زندگی میکنند) و نبود یک اپوزیسیون قدرتمند مردمی، امروزه محدودهِ مطالبات عمدتا در مورد معوقات مزدی، اعتراض به سرکوبِ تشکلهای مستقل کارگری و مشکلات ناشی از خصوصی سازی میباشد. همانطور که در چند ماه اخیر این گونه شعارها از سوی کارگران و از جمله در هپکو، آذرآب، ایرانکو و ماشین سازیِ تبریز،برغم نقش سازشگارانه و مخرب از سویِ نهادهای حکومت و اعضای شوراهای اسلامی کار،مطرح گردیده اند. بنابراین عمده کردنِ شعارهایِ رادیکالِ ضدِ سرمایه داری (ب.م.الغای بلافاصلهِ مکانیسمِ کارمزدی ومناسبات کالائی) و قرار ندادنِ جریانات غیر چپ در کمپِ اپوزیسیونِ مردمی یک حرکت نادرست و سکتاریستی میباشد.
روشن است که مانع عمده در مقطع کنونی با توجه به سیاستهایِ تهاجم آمیز از سوی آمریکا و برخی از حکومتهایی ارتجاعی در منطقه از جمله اسرائیل وعربستان سعودی؛تداومِ جایگاهِ قدرتمند و تعرضی از سویِ جریان راست امنیتی (حول محور خامنه ای و در صورت مرگ وی، اقدام به ایجاد نهاد “رهبری” جدید، تحت عنوان رجعت به اصول اولیه انقلاب) در ایران است که میباید مورد افشاگریِ اصلی ازجانب جنبش دمکراتیک مردمی قرار گیرد.اکتفا نمودن به طرح اهداف غیر سرمایه دارانه ووزنه ندادن به مطالبات عام دمکراتیک، بخودیِ خود، که بسیج کنندهِ اکثر توده ها،اقشار و طبقات جامعه بوده، نوید دهندهِ ایجاد جبهه ای گسترده از جنبشهایِ دمکراتیک مردمی باشد، ناصحیح است. حرکت به سوی سوسیالیسم، تدریجی و با توجه به بسیاری ازعوامل داخلی و خارجی انجام می پذیرد و محدود نمودنِ حصارِ ترقی خواهانه به کنشگرانِ چپ نادرست میباشد.
برایِ جنبش دمکراتبک و برانداز در ایران، اتخاذِ آن گونه ازبینشِ سیاسی لازم است که شیوه هایِ عملی ناشی از آن توانائیِ مقابله با هر دو حکومت ارتجاعی و قدرتهای امپریالیستی را داشته باشد.مهم است که استراتژی مبارزاتیِ مردمی،درگروِ تمرکز به تلاش برایِ نیل به دمکراسیِ (حداقل نوع سیاسیِ آن) و استقرارِ منافعِ عدالتجویانهِ همگانی در جامعه باشد. در صورت وجود جبهه ای از اپوزیسیونِ مردمی که شاملِ فعالانِ کارگری، دهقانان، محرومان،صنعتگرانِ خرده پا، فرهنگیان، کارمندان،پرستاران، کنشگرانِ ملیتی و حقوق بشری وانواعِ متخصصانِ مردمی در سطوح جامعه بوده،حول محور عمومی ترین مطالبات آزادیخواهانه و عدالتجویانه (سرنگونیِ نظام و ایجادجمهوریِ لائیک و دمکراتیک) شکل گرفته، در راستایِ سازماندهی اعتراضات ومقاومتِ گستردهِ توده ای عمل کند، یک ضرورتِ سیاسی در ایران است.
فرامرز دادور
۱ نوامبر ۲۰۱۹
خیلی غیر عادی و غیر علمی و نامعقول و زورگویانه است که بردگان مزدی کمونیست باید ایده های کمونیستی خود را رها کرده و با ایدئولوژی بورژوازی انقلاب کنند؟! عجب پر توقع، مزدشان که حقه بازی هست و معرف ارزش تولید شده نیروی کار کارگران نیست که هیچ، در فعالیت اجتماعی هم دست بر نمیدارند و قضایا را وارانه جلوه میدهند که گوئی دولت دموکراتیک بنفع کارگران است.
.
این یک نمونه از جنایت علیه بشریت است: بروید برای سرمایه داران سکولار بمیرید. سرمایه داران سکولار الان کجا هستند؟ دارند کارگران را استثمار میکنند و در جای گرم و نرم زندگی میکنند، فقط قدرت سیاسی ندارند چون سرمایه داران مذهبی حاکمیت سیاسی دارند. حالا چرا قدرت سیاسی میخواهند، چون سرمایه داران (از هر نوع و مسلک) اشتهای انباشت ثروت و سرمایه بی حدی دارند.
.
آنارکوسندیکالیست
میخوانیم این اقشار:
.
“… فعالانِ کارگری، دهقانان، محرومان،صنعتگرانِ خرده پا، فرهنگیان، کارمندان،پرستاران، کنشگرانِ ملیتی و حقوق بشری وانواعِ متخصصانِ مردمی …”
.
متحد شوند که رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون کرده و یک رژیم لائیک و دموکراتیک بوجود آورند.
.
ایراد در کجاست؟ در اینجا:
.
میدانیم کارگران (شهر و روستا) و معلمان و پرستاران و متخصصین پائین رتبه (میتوان اقشار دیگری از طبقه کارگر را اضافه کرد) بردگان مزدی هستند. این بردگان مزدی شورش کنند و جنگ مسلحانه راه بیاندازند تا رژیم سکولار استثمارگران خودشان را درست کنند: “ایجادجمهوریِ لائیک و دمکراتیک”، یعنی رژیمی در خدمت: سرمایه داران و سیاستمدارانشان( کنشگران ملی و حقوق بشری ها و پرو امپریالیستهای سرنگونی طلب).
.
پس نه، بهتر است اصلا چنین نکنند، یعنی برای بردگان مزدی کار احمقانه ایست که استثمارگران مذهبی بروند و استثمارگران سکولار بیایند. بگذار خود سرمایه داران سکولار هزینه بدهند.
.
تا آنجا که به بردگان مزدی مربوط است، اگر قرار است رژیم سرنگون شود، باید تشکلات ضد سرمایه داری و شورائی خود بردگان مزدی حاکمیت را بدست بگیرند، در غیر اینصورت، دوباره باید انقلاب کنند تا سرمایه داران سکولار را سرنگون کنند. تازه اگر رژیم سکولار شود، امپریالیستها که خودشان سکولار هستند، صد برابر الان ضد انقلاب شده و از رژیم سکولار دموکراتیک دفاع خواهند کرد.
.
پس به پیشنهاد این نویسنده اصلا اعتنائی نباید کرد. چپ نویسنده، چپ ناسیونال -دموکرات بورژوائی است که میخواهد دولتی سازگار با سرمایه داری جهانی بوجود بیاورد.
.
نمی فهمم چرا نمیگوئی که کارگران برای الغای سرمایه داری انقلاب کنند و دولت داخلی و دولتهای خارجی حامیش را سرنگون کنند و اقشار غیر مزد بگیر و سیاستمدارانشان (حقوق بشری ها و کنشگران)از این حرکت کمونیستی کارگران دفاع کنند. چرا قضیه را برعکس میکنی؟
.
لطفا توضیح بدهید، فکر کنم توضیحی ندارید چون هوادار سروری سرمایه داران هستید.
.
البته اگر از چپ حرف نمی زدید شاید اصلا کامنت هم نمی نوشتم.
.
آنارکوسندیکالیست