خدامراد فولادی: درخواست ِ یک مارکسیست از آقای بهرام رحمانی
بهرام رحمانی در مقاله ی «زنده باد جنبش ِ شورایی در ایران» می نویسد: «تا دیروز بسیاری از فعالین و نیروهای سیاسی که خود را چپ، سوسیالیست و کمونیست می نامیدند در مقابل ِ نیروهایی که جنبش ِ شورایی و تشکیل ِ شوراها راتبلیغ می کردند ایستاده و به شدت مخالفت می کردند.».
جناب ِ رحمانی! تا همین امروز تمام ِ حزب ها و سازمان هایی که خود را چپ، سوسیالیست و کمونیست می نامند و ازجمله حزب ِ شما که خود را حزب ِ کمونیست ِ ایران می نامد، به هیچ یک از نقدهای من بر لنین و لنینیسم شان که از نظرگاه ِمارکسیستی و ماتریالیسم ِ تاریخی مطرح شده اعتنا نکرده و پاسخی به این نقدها نداده اند. از این رو، من به شما آقای رحمانی به عنوان ِ یک عضو ِ حزب ِ کمونیست ِ ایران اولن توصیه می کنم اگر می خواهید « واعظ ِ غیر متعظ» نباشید مقاله ی من با عنوان ِ« از نا آگاهی استبداد بر می خیزد» که مشخصن در پیوند با مساله ی شوراهای کارگری و دموکراسی ِ شورایی است و هم اکنون در صفحه نخست ِ این سایت در دست رس است را بخوانید و اگر پاسخی دارید به آن بدهید. خصوصن که در نقد ِ لنینیسم و « دموکراسی شورایی ِ » ادعایی ِ حزب ِ شما هم هست. ثانیین، دست به نقد به این چند پرسش که در ارتباط ِ تنگاتنگ نه تنها با جنبش ِ کارگری و شورایی بلکه با کل ِ جامعه ی آبستن ِ تحولات ایران است و تا کنون بارها مطرح شده اما پاسخی دریافت نکرده پاسخ دهید. پاسخ به پرسش هایی که اگر هم تاکنون کسی مطرح نکرده دلالت بر بی اهمیتی ِ سوآل ندارد بلکه نتیجه ی استبداد ِ فکری ِ فرقه گرایانی است که عادت به پاسخگویی به هیچ نقد و نظر ِ مخالفی ندارند.
پرسش ِ یکم: تا آنجا که من می دانم سال ها- شاید نزدیک به سی سال- است آقای ابراهیم علیزاده رییس و رهبر ِ حزبی است که شما هم در سلسله مراتب ِ عمودی ِ از بالا به پایین ِ آن یک عضو برجسته و البته نه هیچ گاه در مقام و جایگاه ِ رهبری ِ آن بوده اید. بفرمایید چرا تا زمانی که این مرد یعنی آقای علیزاده زنده است او و نه هیچ مرد ِ دیگری، و مهم تر از این، چرا تا کنون نه تنها درحزب ِ شما بلکه از زمان ِ لنین و در تمام ِ احزاب ِ لنینی- بلشویکی هیچ زنی به رهبری ِ چنین احزابی برگزیده نشده، و با کدام دلیل ِ عقلانی وتئوریک ِ مجاب کننده برای پرولتاریا و مارکسیست ها و حتا بورژوازی، رهبری در تشکیلات های لنینی و از جمله حزب ِ« کمونیست» ِ شما مادام العمری و درانحصار ِ مردان است. آیا آقای علیزاده چه امتیاز ِ برجسته و برتری ِ خاصی بر دیگر اعضا و خصوصن زنان ِ رده بالای حزب دارد که آنها ندارند؟
آیا در جنبش ِ شورایی که شما تبلیغ می کنید و قاعدتن سازوکارهای حزبی تان باید الگوی سازمانی و مناسباتی ِ آن باشد برای زنان جایگاهی در نظر گرفته شده ، و اگر در آن جایگاهی برای زنان هست همچون حزب تان فقط جنبه ی صوری وتبلیغاتی دارد و زنان درآن به عنوان ِ پرکننده ی صندلی های خالی ِ اجتماعات و میتینگ ها و کناردستی ِ مردان منتظرالحکومه نیستند؟ و اگر چنین است که ازصدسال ِ قبل تا کنون در تمام ِ احزاب ِ بلشویک بوده، پس چه تفاوتی میان ِ تفکر و حکومت ِ مورد ِ نظر ِ شما با تفکر ِ« رجال قوامون علی النسا»( مردان بر زنان حق ِ ریاست دارند) درحاکمیت ِ آخوندی است؟
جناب ِ رحمانی! بیایید اول جنبش و دموکراسی شورایی را از درون ِ حزب ِ خودتان آغاز کنید و در معرض ِ آگاهی و داوری ِ عمومی بگذارید تا الگویی بشوید برای دیگر جنبش ها و سازمان های سیاسی و کارگری. به این معنا که نخستین تشکیلات لنینی باشید که به زنان حق ِ رهبری می دهد و رهبری را از انحصار ِ مردان در می آورد. بعد هم رهبری را واقعن شورایی کنید و سالی یک نفر زن یا مرد را با یک عنوان ِ صوری و تشریفاتی به رهبری ِ خودتان برگزینید مانند آنچه هم اکنون در سوییس وجود دارد، به گونه ای که یک رهبر ِ مادام العمر بر تشکیلات ریاست و اعمال ِ فعال مایشایی نکند. اگر چنین کردید آنگاه می توانید ادعا کنید که چنانچه به قدرت ِ سیاسی دست یافتید- هدفی که در چشم انداز ِ فعالیت ِ سیاسی و حزبی ِ شماست- رهبری ِ مادام العمر ِ یک مرد بر دیگرمردان و زنان را در جامعه نیز اعمال نخواهید کرد. خلاصه کنم: برای آنکه مردسالاری ِ رایج و نهادینه شده در حزبیت ِ لنینی- بلشویکی را که به زن نگاهی صرفن ابزاری برای تظاهر نمودن به برابری ِ زن و مرد دارد کنار بگذارید و برابری ِ واقعی را در تمام ِ کرد و کارها و ارکان ِ حزبی دخالت دهید، اولن سلسله مراتب عمودی ِ شبه مذهبی را از جایگاه و مناسبات ِ حزبی حذف کنید، ثانیین با رویکردی افقی و همترازنگر به موجودی ِ انسانی ِ حزب بدون ِ توجه به جنسیت ِ اعضا از همین حالا و باحسن ِ نیت ِ تمام و احترام به آقای علیزاده به عنوان ِ یک فعال ِ سیاسی و حزبی، ایشان را از رهبری ِ حزب خلع و یک زن را به عنوان ِ آغازی برای تغییر درنگرش ِ تاکنونی به تشکیلات ِ گروهی و حزبی به رهبری برگزینید. تا سر ِ فرصت با تجدید نظر ِ بنیادین در فعالیت ِ سیاسی ِ گروهی و علنی یا رهبری را کللن حذف کنید یا هرسال یک مرد یا زن ِ داوطلب را به رهبری ِ موقت بر گزینید تا کسی به ریاست و فعال مایشائی عادت نکند. همین یک عمل ِ حقیقتن جهشی و انقلابی را که در عین ِ حال ساده ترین و ابتدایی ترین شکل ِ یک سازو کار ِ جمعی و شورایی است به عنوان ِ نمونه انجام دهید، رهبری ِ کارگران ِ ایران پیش کش تان!
Khoda Morad zed enghelab! Chera chert va pert nigoi. Agar tou dar kharej keshvar beh dalil nazarat zed enghelabiyat tanha va bi yavar shodehi aya man moghaser hastam keh beh man migoi bi savad. Shoma keh ba savad hasti chera rafteh boodi zir ABA va AMANEH Mohammad Khatami Engelisi ? L
ناشناس:« یک عده باسوادمیشوندتانگذارندبردگان مزدی بردگی مزدی رابشناسند».درست مثل خود ِناشناس که باسوادشده تا۲۴ ساعت شبانه روزسرش توی روشنگری باشد وتمام مقالات مخالفان جمهوری اسلامی رابخواندو برآنهابحرطویل بنویسد. خصوصن مقالات فولادی راکه هم علیه ایدئولوژی ِواپسگرای پدرسالارومردسالار آخوندها وهم علیه استبداد نظامی پادگانی ِ حاکم برایران است.
فریبا و من و م.الف در اینجا شورا داریم و علیه نظرات ضد کارگری تو کامنت می نویسیم. من از غیب ظاهر نشدم، وظیفه شورائی ام را انجام میدهم.
دوباره دروغ گفتی جناب فولادی، در چین اطاعت بی چون چرا وجود ندارد. در چین هر روز اعتصاب کارگری می شود اما تو به علت بی علاقگی به سرنوشت کارگران دنبال خبرش نمی روی.
—-
کارگران کشورهای غربی هم اعتراض و اعتصاب هم میکنند اما بعلت فریب خوردن از امثال تو ، کار بجائی نمی رسد.
***
در حقیقت سواد یک عده باعث میشود که از طبقه کارگر دور شده اصلا بردگی مزدی را نشناسند. یک عده هم با سواد می شوند تا نگذارند بردگان مزدی بردگی مزدی را بشناسند. در مورد دومی، کار آنها سیاست بازی و کشیدن کارگران به درون مسائل و روابطی است که مثل مواد مخدر کارگران را ار باور داشتن به خود و طبقه خود بازمیدارد. یکی از این اشخاص فولادی است. او از مارکسیسم شروع میکند و از مارکسیسم میخواهد نتیجه بگیرد که در ایران کارگران هیچ کاره هستند و باید دنبال سیاستمداران پرو غرب راه بیفتند و در آینده کار را به با سوادها سپرده و فقط رای دهنده بی خاصیت بشوند. جناب فولادی، در میان جنایتکاران، باسوادهایشان از همه بدترند.
جناب فولادی، ما بردگان مزدی به سواد آدمهای شیاد و پرو امپریالیستی مثل تو احتیاج نداریم، ما خودمان سرمایه داری را هر روز تجربه میکنیم و از ضرورت الغایش کاملا آگاه هستیم و با سواد شده ایم. سواد تو به چه درد میخورد وقتی که حتی یک هوادار هم در سایت روشنگری نداری جز خودت تحت نام احمد الف. البته اگر هواداری پیدا کنی ما خوشحال خواهیم شد که به سئوالات ما جواب بدهد تا دیالوگ برقرار شده همه ارتقا پیدا کنیم. اما مطمئن هستم اگر هم هواداری پیدا کنی مثل تو از دیالوگ فرار کرده و به هوچی گری خواهد پرداخت.
توضیح کامنت قبلی. درواقع این صدا- یاهمان پارازیت ِناشناس-مثل ِ مائده ی از غیب رسیده ی آسمانی! مطلوب و خوشایند ِ توده ای لنینیست ها هم هست!
ناشناس طبق عادت ِآخوندی درمیانه ی صحبت های من باتوده ای لنینیست ها می پردوسط ِ معرکه وصدای نابه جا وناخوشایندی درمی آورد تاصدای من به مخالف ام نرسد! همین!
به فریبا. آنچه میدانی ِ تومحصول ِ چیزی جزآنچه نمیدانی ِ تونیست. یعنی بیسوادی ات! جناب ِ م.الف.فریبا!!
فولادی خودش در یکی از کامنتهایش کاملا از خاتمی دفاع کرد. کلا به کامنتهای زیر مقالات فولادی مراجعه کنید تا متوجه هواداری او از اطلاح طلبان بشوید. م. الف تازه به فولادی خیلی لطف کرده، فولادی هوادار سرمایه داری امپریالیستی است. او هیچ وقت به امپریالیستها انتقاد نکرده و چون معتقد است کمونیسم از تکامل دولت دموکراتیک سرمایه داری بوجود می آید، موضع کاملا پرو امپریالیستی دارد. لاس زدن او با اصلاح طلبان هم بهمین دلیل است چون جناح اصلاح طلب رژیم دنبال نوکری از غرب است. دشمنی او با جناح تند رو هم دلیلش روشن است چون آنها دنبال نوکری برای روسیه و چین هستند و ضد امپریالیستهای غربی اند.
Ta an jai keh man midanam Khoda Morad Foladi yek zed enghelab ast, hamim!! G
کامنت۹:۵۹ردیف ۳ « اطاعت ِبی چون وچرای میلیون ها نفرازیک نفر»درست است. چون« بی چون و چرا» لنینی تر و بلشویکی تراست. مثل آنچه هم اکنون درچین و کره شمالی و کوبا حاکم است. صدسال است این وارونه گویی های عوامفریبانه را به عنوان «آگاهی رسانی» به خورد کارگران وبشریت میدهند و دست بردارنیستند. کجادررفت این توده ای لنینیست ِزبان دراز!
آنچه م.الف.عوامفریب میگویدآگاهی رسانی لنینیستی به طورخلاصه عبارت است از:۱- سوسیالیسم یعنی سرمایه داری دولتی.۲-طبقه کارگریعنی همان ۵۰ یاحداکثر۱۰۰نفرعضو پولیت بوروی حزب لنینی.۳-دموکراسی یعنی: «اطاعت میلیون هانفرازیک نفر-که رهبرحزب باشد-۴- زنان اکیدن لیاقت وحق رهبری بر حزب ودولت حزبی راندارند۵-رهبر دایمی ومادام العمر حزب ودولت حربی حتمن باید مردباشد. ۶- رهبر قبل از مرگ جانشین خودراازمیان فرزندان پسر یا رفقای مرد خودانتخاب میکندو همه مکلف اند از آن منتخب رهبر اطاعت نمایند.۶- هرکس با فرامین رهبر مخالفت کند مستحق شدیدترین مجازات ها یعنی اعدام است حتااگر رفیق حزبی باشد. اینهاهمه برگرفته ازآثارمکتوب لنین است.جناب توده ای لنینیست.
م.الف. نوشته«این واعظ غیرمتعظ نمی گوید چطور است لنینیست ها حق ندارند به کارگران آگاهی دهند ولی ایشان ازچنین حقی برخوردارند.». عجب آدم شیادو عوامفریبی! صدسال است لنینیست هاآگاهی دروغین نه تنهابه کارگران بلکه به تمامی بشریت داده اند و کسی جرات نکرده ازترس هوچیگری ها وزبان بازی هاو اتهام زنی های لنینیست ها واقعیت را از زبان خود لنین بگوید. این کاری است که من از دهه ی ۱۳۸۰ شروع کرده ام و تاکنون ده ها مقاله در نقد لنین و دروغپردازی ها وسفسطه گری ها و تحریف حقایق او – که این توده ای لنینیست آنهاراآگاهی رسانی می نامد نوشته وازاین به بعدخواهم نوشت. خواننده می تواند برای آگاهی از «آگاهی رسانی» لنین ولنینیست هادومقاله اخیرمن، فرقه گرایان دشمنان مارکسیسم و قاتلان آزادی بیان»،و « ازناآگاهی استبدادبرمی خیزد» را بخوانند. ولنین ولنینیسم رااگرهنوزنشناخته اند بشناسند. بازهم دراین باره خواهم گفت.
عنوان آن مقاله ی تارنگاشت عدالت هست:« بازهم خداستیزی وتوده ای ستیزی خدامرادفولادی.
توده ای لنینیست های ناتوان ازبحث تئوریک ونقد علمی که ازنقدهای من برلنین ولنینیسم شان به ستوه آمده اند چاره ای ندارندجزاتهام زنی وپاپوش دوزی. این عنوان ِمقاله ای از یکی از آنهاست درسایت موسوم به«تارنگاشت عدالت» به تاریخ ۱۷فروردین۱۳۹۲ نوشته ی ع. سهند.یک گزاره ازآن: « خدامرادفولادی درپناه همتایان ایرانی ریگان و تاچر به خدا باوری ِزحمتکشان وسیاست های مارکسیستی لنینیستی حزب ِما دردفاع از منافع توده های زحمتکش و مبارزان مسلمان وعدالت جوی مذهبی حمله ورشده…». بعیدنیست م.الف. همان ع.سهند باشد.
م.الف ِ توده ای لنینیست که خصلت ِپاپوش دوزی وپرونده سازی دست ازسرش برنمیدارد،مثل یک مامور اطلاعاتی امنیتی ِرژیم به من اعتراض میکندکه چراباآنکه درایران زندگی میکنم علیه نظامیگری وسرکوبگری رژیم مقاله می نویسم. بفرماییدجناب م.الف. به دستگاههای اطلاعاتی امنیتی حاکمیت اطلاع دهید که فولادی درسایت های خارج کشور علیه استبداد نظامی پادگانی شماو برادرخوانده های بلشویک تان مطلب می نویسد.اوراسریعن دستگیرکنید تاما هم که توان پاسخگویی به استدلال های تئوریک اورانداریم ازشر مقاله هایش راحت شویم. ازشما توده ای لنینیست هاچنین کاری به خوبی برمی آید. نقل قول های من از خبرچینی و جاسوس پروری لنین هم درهمین مورد است.
من در« فرقه گرایان دشمنان مارکسیسم وقاتلان آزادی اندیشه وبیان» نوشتم:« درزمان ریاست جمهوری محمدخاتمی که فضای باز سیاسی ایجادشده بود چندین نشریه مارکسیستی چاپ و منتشر می شد- ازآن نشریات نام برده ام- و مهم ترین کتاب های مارکس- و لنین ِشما- ترجمه ومنتشر گردید.». تهمت زن!اینها دروغ است؟ اگرنمی دانی ازهمپالکی های لنینیست ات بپرس. که همان موقع از همان مزایای آزادی بیان و نشر دوران ریاست جمهوری خاتمی استفاده هاکردند اماهمیشه وهمین حالاهم طرفدار جناح نظامی پادگانی سرکوبگر بوده و هستند. میدانی چرا خاتمی ممنوع الکار وممنوع القلم وممنوع التصویر شده؟به خاطر همان فضای بازسیاسی که ایجادکرد، و افشاکردن به محاکمه کشیدن عاملان قتل های زنجیره ای.
به م.الف. ازمقاله« انتخابات درحاکمیت نظامی پادگانی»- به عنوان مقاله من توجه شود- نوشته ام« اپوزیسیون دروغین که سرناراازسرگشادش میزند نمیخواهد به خودبقبولاند که اگربیکاری هست،اگرفقرومحرومیت هست،اگراختلاس ودزدی دربالاهست،اگرحقوق کارگران ماه ها به تاخیرمی افتد،اگرکارگران به دلیل مطالبه دستمزدمعوقه شلاق میخورندوبه زندان می افتند،همه وهمه ناشی از سرمایه داری انحصاری رانتی ِ دولتی و حاکمیت ِ نظامی پادگانی است که اکثریت جامعه رااز بیان ِ آزاد و بدون عواقب ِمطالبات شان محروم نموده است.». اینها تیزکردن ِچاقوی جمهوری اسلامی علیه کارگران است، یا اتهام های تو علیه یک مارکسیست مدافع آزادی بیان؟
به م.الف. اگر یک ذره صداقت و راستگویی در وجود دروغپردازت هست فقط بنویس من درباره خاتمی- دوران ریاست جمهوری خاتمی- چه نوشته ام و چرا نوشته ام.فقط نقل قول کامل کن و نه ناقص به رسم لنین و توده ای لنینیست ها.
۱-م.الف.درادبیات لجن پراکن ودروغ پردازولافزنانه اش به رسم لنین، نوشته« فولادی تاکنون به هیچ پرسش خوانندگان مقاله هایش پاسخی نداده است». سوآل: من تاکنون به کدام سوآل خوانندگان روشنگری پاسخ نداده ام؟اگرسوآلی رامن درمقالاتم پاسخ داده باشم وخواننده را به آن مقاله ارجاع داده باشم یعنی که پاسخ داده ام.یک نمونه ازسوالات پاسخ نگرفته ازمن را ذکر کن.۲- م.الف.به رسم تمام توده ای لنینیست هافقط شعارمیدهد و تهمت میزندو استدلال نمیکند. من به ایشان پیشنهادمیکنم همین مقاله ی «ازناآگاهی استبدادبرمی خیزد»موجوددرصقحه نخست روشنگری را گزاره به گزاره نقل، نقد وردکند.تامن هم نقداوراپاسخ دهم.تهمت زدن وهوچیگری شیوه ی رایج لنین ولنینیستهاست و کمترین اعتبار علمی ندارد. م.الف. برای آنکه ادعاهایش را ثابت کند تنهایک راه دارد: نقل قول های من ازلنین و استدلال های من علیه نظرات او رادرهمان مقاله نقل وردکند. هرچه غیرازاین هوچیگری و لات بازی و ترور شخصیت است.
مقاله نامبرده شده آقای رحمانی به ویژه گی های ”جنبش شورائی” کارگران هفت تپه و فولاد خوزستان بدرستی اشاره میکند. یکی از نکات مهم این مقاله بیان اینکه این ”جنبش” مستقل است. ایشان به حاکمیتهای حزبی در بلوک شرق، کیش شخصیت، … نیز اتنقاد میکنند. برای آقای ”فولادی” این نکات پذیرفتنی نیست. چرا؟!
من در اینجا بعنوان سخنگوی آقای رحمانی و یا ”حزب کمونیست ایران” این یادداشت را نمینویسم. سخن من بر سر باز کردن مچ این میرزا بنویس و ”واعظ غیر متعظ” سرمایه، آقای ”فولادی” است. ایشان در حالی چنین صفتی را به آقای رحمانی میدهند که تاکنون به هیچ پاسخ خوانند گان مقاله هایشان در این تارنما پاسخی نداده بلکه تنها به کافه بهم زنی، درشتگویی و توهین بسنده کرده اند. خوانندگان برای درست آزمایی این ادعا میتوانند به نوشتارهایشان در ”روشنگری” رجوع کرده پانویسها را بخوانند. این فرد هنگامی که مشاهده میکند همه بافته هایش رشته شد به تشنج دچار شده هذیان گویی میکنند. این رفتار را یکهفته پس از شروع اعتراضات دی ماه گذشته نیز بروز داد. او در پس هر جنبش اجتماعی ارواح ”لنینیست ها” را میبیند. این ”واعظ ” از خود نمیپرسد که چرا کارگران و زحمتکشان برای دعای میت ایشان تره خورد نمیکنند و راهشان را می روند. در چنین مواردی ایشان حق خود میدانند که به هر دروغی متوسل شوند.
ایشان در مقاله دیگری که در همین رابطه است (”از ناآگاهی استبداد برمی خیزد”) تیغ رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی رابر ضد کارگران تیز میکند و آنها را منتسب به ”فرقه” های ”لنینیست” میکنند. او مینویسد: ”گمان می کنند اگر مثلن فلان کارخانه یا حتا همه ی کارخانه های ایران شورایی شد حاکمیت ِ تا دندان مسلح بدون ِ مقاومت تسلیم خواهد شد و آنها به آسانی قدرت را از آن ِ [دار و دسته و کدخدای از پیش تعیین شده ی خود] خواهند کرد”!! کروشه از من است.
ایشان در ابتدای نوشتارشان چنین آورده اند:”آنچه کارگران ِ نیشکر و فولاد باید بدانند” این ”واعظ غیر متعظ” نمیگوید چطور ”لنینست ها” حق ندارند به کارگران ”آگاهی” دهند ولی ایشان از چنین حقی برخوردارند! آقای رحمانی درست نوشتند که این جنبش ”مستقل” است. آقای فولادی افرادی چون شما هم در ایران و هم در بیرون از ایران کم نیستند. چرا همانند ”لنینیست ها حزبی راه نمی اندازید و با آنها رقابت نمیکنید؟! اگر توان آنرا ندارید چرا دستکم نوشتارتان را در نشریات درون ایران منتشر نمیکنید؟ در آن نشریات بهتر میتوانید مقلد پیدا کنید. مگر شما کمتر از افرادی همانند (محمد) علی مرادی (آنهم فیلسوف است!) هستید؟! بطور نمونه نشریه ”مهرنامه”. اگر شما نوشتارتان را به این نشریه بفرستید میتوانید ستون نویس آن شوید! در اینباره میتوانید با محمد قوچانی تماس بگیرید. او ترتیبش را میدهد!
به سه نمونه از دروغپردازیها و شامورتی بازی های ایشان بپردازم.
شما هنگامی که تلاش میکردید تا ”روشنگری” از نشر یادداشت منتقدین تان جلوگیری کند از آن بعنوان یک تارنمایه ”وزین” نام میبردید. هنگامی که تیرتان به سنگ خورد، نوشتید ”ناشناس” از خود ”روشنگری” است! سپس از دیگر نویسنده گان غیرمستقیم خواستید که همانند شما این تارنما را تحریم کنند! مدتی نیز سر و کله تان پیدا نبود ولی پس از یک غیبت صغرا شروع کردید دوباره به صغرا کبرا چینی در پانویس نوشتار های دیگران با اسم مستعار ”احمد الف”! هنگامی که دستتان رو شد، دست از پا درازتر دوباره نوشتارتان را به ”روشنگری” میفرستید!
ایشان بر سر هر کسی که کوچکترین انتقادی به سرمایه داری کند، حتی از موضعی پوپولیستی، چماق ”لنینیسم” را فرود می آورد.
ایشان در یکی از نوشتارشان آقای یوسف اباذری، که در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران تدریس میکنند، را ”لنینیست” خوانده عقده گشایی کردند. حال آنکه نظرات آقای اباذری حتی در چارچوب ”مکتب فرانکفورت” هم نمیگنجد. دستکم هورخایمه از فاشیسم سخن گفتن بدون سخن از سرمایه را نمی پذیرفت. آقای اباذری ولی اینطور نیست. ایشان فعال دفتر ”انتخاباتی” خاتمی بوده، همان خاتمی که آقای ”فولادی” نمکشان را خوردند و حاضر نیستند نمکدان بشکنند! او از موضع پوپولیستی و سوسیال دمکراتیک به نئولیبرالیم حاکم بر دولتهای گذشته و حال رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی انتقاد میکنند. این البته برای یک پادوی سرمایه، چون آقای ”فولادی” که میگویند سیستم حاکم بر ایران باید سرمایه داری (؟!) باشد و سرمایه تعیین کند چه سیاستی در جامعه به پیش برود، پذیرفتنی نیست و سزاوار درشتگویی بر ضد آنست. آقای ”فولادی” اگر قراره سرمایه بدون هر نوع مخالفتی تعین سیاست کند پس این مراسم”انتخابات” هر چهار سال یکبار بدرد چه میخورد؟! ایشان خود را به نفهمی میزنند و اتفاقات و اعتراضات در عرصه جهانی رانادیده میگیرند و اگر در اینباره از ایشان بپرسید چنین وانمود میکنند که: من کورم، کرم، لالم! آقای ”فولادی” در مورد اعتراضات چند روز گذشته در پاریس بر ضد برنامه های دیکته شده سرمایه برای اجرا به رئیس کارگزاران این طبقه، ماکرون، چه می اندیشید؟!
ایشان در یکی از پانویس هایشان زیر نوشتاری از آقای چنگایی یکباره بدون هیچ ربطی چنین مدعی شدند که مدتی را در سوئد بسر بردند و سپس به ایران برگشتند. البته این موضوع میتوانست برای خوانندگان جالب باشد که ایشان چرا و چه سالی به سوئد مشرف شدند، آیا در آنجا پناهنده شده بودند، در رابطه با چه تشکیلاتی(!)، آیا مستقیما از ایران به سوئد رفتند یا مدتی را در ”شوروی” بسر بردند و اینکه چه سالی به ایران برگشتند. در زمان خاتمی؟!
سخن من ولی این پرسشها نیست بلکه هنگامی که رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی کارگران معترض به پرداخت نشدن دستمزدهای زیر خط فقرشان را دستگیر و مورد ضرب و شتم قرار میدهد، چگونه اجازه میدهد فردی بطور علنی در درون ایران از ”رژیم چنج” سخن بگوید؟!
آقای ”فولادی” اگر ”واعظ غیر متعظ ”نیستید لطفا به این پرسشها پاسخ دهید.
تا فرستی دیگر
روشنگری محترم،
مقالات ضد لنینی فولادی تمام نشدنی است، کامنتهای من در افشای یورژوائی بودن انتقاد فولادی تمام نشدنی.
فولادی میخواهد بگوید لنینیستها دیکتاتورند، من هم میخواهم بگویم فولادی پرو سرمایه داری-امپریالیستی است.
تبلیغات ضد لنینی او باید مستمر و تکراری باشد تا موثر واقع شود، افشای بورژوا-امپریالیستی بودن انتقاد فولادی هم باید مستمر و تکراری باشد که موثر واقع شود.
پس کار من در ارتباط با کار فولادی هیچ ایراد اخلاقی ندارد.
اگر جناب فولادی فهم روابط شورائی را داشت میدانست که شورا رهبری ندارد و برای همین زن و مرد بودن آن منتفی میشد. درک فولادی از دموکراسی درک امثال مرکل و تاچر و می است. آقای رحمانی هم با حزب خودش در تناقض است اما انتقاد فولادی هرگز به بلشویکها این نبوده که حزب بلشویک با شوراهای کارگری در تناقش است، چون فولادی معتقد به حاکمیت شورائی نیست، اعتقاد به دولت دموکراتیک پارلمانی بورژوائی دارد.
این شخص- ناشناس- یا می فهمدمن چه می گویم وخودرابه نفهمیدن می زند،یاواقعن نمی فهمد . درهردوحالت نتیجه ی عملش ایجاد مزاحمت واتلاف وقت ِ من است. پرسش من ازروشنگری این است: حرف ها ومثال های این شخص چه ربطی به بحث مشخص من باآقای رحمانی یعنی دموکراسی شورایی ِ ادعایی ِ امثال ایشان و خصوصن رهبری ِ مردسالارانه ی مادام العمر در حزب های لنینی دارد؟
خب جناب تحمل دگراندیشان را داشته باش. من نیت انتقادات تو را توضیح دادم و پای مقالات دیگرت برای مطالعه در دسترس است.
—-
آیا وکیل مدافع آقای رحمانی شده ام؟ نه، از او خواسته ام خودش جواب بدهد.
—-
آیا با بخشا با مقاله او در مورد اشاعه فرهنگ شورائی موافقم؟ آری. اگر در ایران چنین چیزی تحقق پیدا کند، منحصر بفرد خواهد بود چون فرهنگ غالب بر اذهان اکثریت کارگران غربی و شرقی ارتجاعی و نوکر صفتانه است.
—-
با بقیه افکار آقای رحمانی ممکن است موافق نباشم چون دیدگاه من آنارکوسندیکالیستی است. من مجبورم اینرا همیشه ذکر کنم تا هوچی گری ها را علیه خود خنثی کنم، وگرنه اصراری ندارم.
وقتی بارها نوشته ام این شخص پارازیت انداز حرف مرا نمی فهمد روشنگری نوشته ی مرا درج نمی کند. بحث اصلی من با آقای رحمانی و همگنان اش برسر ِدو چیز است: ۱- چرا فقط مردها و آنهم فقط یک نفر برای همیشه رهبر تشکیلات می شود و نه زن ها، ۲- چرا رهبری در این تشکیلات ها مادام العمری است. مطمئن نیستم باز هم فهمیده باشد.روشنگری! حالیش کن!
اینهم یک دلیل مهم برای اثبات نظر من که بارها نوشته ام ناشناس اگر با توده ای لنینیست ها موافقت ِسیاسی ندارد اما همسویی وهمپیوندی ایدئولوژیک دارد.به عبارت دیگراگر توده ای لنینیست ها با ج.ا.فقط مخالفت سیاسی دارند در حالی که همایدئولوژِی اند-دلیل اش رابارهاگفته ام- ناشناس با توده ای لنینست ها مخالفت سیاسی دارد و در عین حال همایدئولوژی است. درحالی که باج.ا. هم موافقت سیاسی دارد و هم ایدئولوژیک. مارکسیست هااما هم با جمهوری اسلامی و مدافعان ایدئولوژیک سیاسی اش مانند ناشناس اختلاف نظر بنیادی و تاریخی دارند و هم با توده ای لنینیست ها. بنابراین دفاع ناشناس به عنوان وکیل تسخیری آقای رحمانی تعجبی ندارد.
اینهم جالب است:
—
ما اعضای اتحادیه هماهنگ کننده رانندگان سراسر کشور بدینوسیله حمایت و پشتیبانی خودرا از کارگران غیور نیشکر هفته تپه اعلام میکنیم آنها که با اعتراض و استمرار تجمعاتشان خواسته های بر حقشان را بیان کردند.
امضاکنندگان این بیانیه:
1– انجمن صنف تاکسیرانان مازنداران
2– انجمن صنف اتوبوسرانی قم
3– کانون صنف رانندگان کامیونداران کمپرسی یزد
4– کانون رانندگان و کامیونداران بندرعباس
5– اتحادیه حمل و نقل ترانزیت ایران ترکیه
6– جمعی از رانندگان ترانزیت ایران ایتالیا
7– حمل و نقل شهری تهران و حومه
8– سندیکای رانندگان استیجاری شهر تبریز
9– انجمن رانندگان استیجاری شرکت گاز
10– جمعی از وکلای تهران و کرج
11– واحد آتشنشانی قزوین
12– رانندگان ماشین آلات سنگین معدن اراک
13– انجمن حمایت از رانندگان یاسوج
14– واحد آتشنشانی شوش و حومه
15– کانون صنف آموزشگاههای رانندگی کشور
16– اتحادیه ماشین آلات کشاورزی شیراز
پیشنهاد درستی است اما آقای فولادی نمیداند که اگر در حزب سلسله مراتب نباشد، آن دیگر حزب نیست. حزب برای دولت سازی درست میشود و نمی توان دولت غیر هرمی داشت، چون دولت هم بر اساس هرمی بودن شکل میگیرد. بعلاوه خود آقای فولادی که علاقمند به تشکیلات غیر هرمی شده است، همین پیشنهاد را هم به دولتهای بورژوا دموکراتیک امپریالیستی غربی بدهد، دولتهائی که فرم دلخواه جناب فولادی در ایران هستند.
—
آقای فولادی به انقلاب سوسیالیستی اعتقاد ندارد و از نقطه ضعفهای مارکسیستهای مخالف خود برای انقلاب پرو دموکراسی امپریالیستی میخواهد استفاده کند. اگر به ترمینولوژی های آقای فولادی توجه کنیم می بینیم که او اصلا از واژ های مارکسیستی استفاده نمی کند، تازه حرف از ماتریالیسم دیالکتیک و تاریخی هم می زند. برای او اصلا طبقه کارگر در ایران مهم نیست و برای همین از واژه بورژوا ها یعنی “شهروند” استفاده میکند که در واقع رای دهندگان اصلاح طلبند. واژه “شهروند” او یعنی کارگرانی که مطیع بورژواهای سکولار و نیمه سکولار شده اند و میخواهند اربابان سکولار خود را بر خود حاکم کنند.
—
ولی بهرحال، با هر نیتی، پیشنهاد خوبی است، آقای رحمانی خوب است جواب دهد.
***