Comments

«ایسم» و «نيچايفشينا»<br>فرزین خوشچین — 4 دیدگاه

  1. این روشنفکران خیلی باحالاند.تنها چیزی که در ذهنیت آنان جای ندارد و سر سوزنی از مشغولیات ذهنی آنان را نمی سازد واقعیت های هولناک اجتمای میباشد.
    روشنفکر کاری بکارزباله گردی وکلیه فروشی و…ندارد. کاری به کاربیرون کردن انسان از چرخه تولید و…جانشینی وی با رباط وهوش مصنوعی ندارد اما سخت میکوشد مثلا افکارتروتسکیست فلان کس را نقد کند ویا مانند همین مقاله نبش قبر کند بدون اینکه این نبش قبر سر سوزنی با قبر خوابی ویاداغان کردن فرهنگ غرب بنفع گلوبالیسیون یا همان دیکتاتوری دیجیتالی سرمایه ارتباطی داشته باشد.
    از نظر روشنفکر پرداختن به این خرده مسائل!در شان روشنفکر نیست.

  2. اگر هر شخص ایرانی و یا غیر ایرانی احساس کند که جامعه موجودش برایش محدود است، سه چاره دارد:
    .
    1 – بسوزد و بسازد – در این گزینه، زندگی خود را به حاکمین مرد و سرمایه دار خود سپرده و آزادی های بسیاری محدودی در تعیین سرنوشت فردی و اجتماعی خود خواهد داشت.
    2 – خود را به مقام دارای سلطه برساند – در این گزینه، گفتمان سلطه جویان و اربابان مردسالار و سرمایه دار را قبول کرده و میخواهد سلطه داشته باشد و از نردبان اقتدار بالا برود. مهم نیست این شخص دموکراسی طلبی میکند و یا دیکتاتور است و یا مارکسیست، مهم این است که زندگی خود را بدون داشتن سلطه نمیتواند تصور کند.
    3 – سلطه جوئی را به چالش بکشد – در این گزینه، او، مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم و غیره را به چالش میگیرد تا بتواند فرهنگ سلطه جوئی فعلی بشر را تغییر تکاملی بدهد. مطمئنن چنین کاری نمیتواند فردی باشد و مجبور است ایده های خود را پرورش بدهد. در پرورش ایدهایش، این شخص نمیتواند فردی عمل کند و به کار گروهی (تشکیلاتی) نیاز دارد. او باید یاد بگیرد که تکامل فرهنگی با تکامل زیستی ارتباط تنگاتنگ دارد اما یک چیز نیست.
    .
    اولی، آن گروه از آدمهای هستند که معمولا فعالیت انقلابی و یا حتی ارتجاعی موثری انجام نمیدهند و یا در بهترین حالت رای می اندازند.
    دومی ها ارتجاعی هستند و به ارتجاع کمک میکنند. مارکسیستها، برغم ایده های مثبت شان علیه مردسالاری، بردگی مزدی و امپریالیسم و غیره، از این راه جدا نشده اند و در برزخ قرار دارند و اعمال ضد بشری و جنایتکارانه آنها از همین دوگانگی آنهاست.
    سومی ها آنارشیستها هستند. آنارشیستها باید علمی فکر کنند و از همه یاد بگیرند. چیزی که نباید یاد بگیرند و باید خود را از آن خلاص کنند گرایش به سلطه است. این گرایش توسط فرهنگ جامعه از کودکی به آنها تحمیل می شود. هدف آنارشیست، بوجود آوردن جامعه ای است که در آن سلطه انسان بر انسان وجود نداشته باشد.
    .
    آنارشیست

  3. کسانیکه جو جنایتکارانه جمهوری اسلامی را در سالهای 1360 تجربه و یا دنبال کردند، این مبحث از کتاب اما گولدمن را خوب می فهمند، چون خیلی به آن شباهت دارد:
    https://www.marxists.org/reference/archive/goldman/works/1920s/disillusionment/ch28.htm
    در این فصل کتاب، گولدمن توضیح میدهد که چطور بعد از سخنرانی لنین علیه آنارشیستها، دولت دیکتاتوری پرولتاریای مارکسی روسیه شروع کرد به شکار آنارشیستها.
    امروز می بینیم که مارکسیستها و دولتهایشان، بورژواها و خرده بورژواها را برای انقلاب در ایران مفید تر می بینند!!! مارکسیستها به آزادیخواهی ریاکارانه بورژواها میگویند خواسته های دموکراتیک و به خواستهای دولتی کردنها و ضدیت با نئولیبرالیسم میگویند خواسته های سوسیالیستی.
    آنارشیست

  4. آنارشیسم مثل مارکسیسم وابسته به ایده های یک شخص نیست، برای همین افق علمی اش باز است، اما مارکسیسم در حد افق عقیده یک شخص است و با آن شخص می میرد. آنارشیستها آزادند هم نظرات آنارشیستهای قدیم را نقد کنند و هم نظرات آنارشیستهای معاصر را و کلا هر آنارشیستی را، اما اگر مارکسیستها مارکس را نقد کنند از مارکسیست بودن می افتند و یا از طریق هم مسک های خود طرد می شوند.
    تعریف آنارشیسم ، به عقیده نگارنده این کامنت ، اعتقاد به ضد بشری بودن گرایش سلطه داشتن بر انسانی دیگر است. اینکه چگونه می‌توان جامعه آنارشیستی بوجود آورد بستگی به علمی فکر و عمل کردن است نه مثل مارکسیستها دنباله روی از مارکس. کلا مهم نیست کلمه آنارشیسم از کجا آمده، مهم این است که چه ایده ای را بیان می‌کند و چه آرمانی دارد. اما تعریف مارکسیسم چیست؟ خود مارکسیستها هم در این اتفاق نظر ندارند و مجبورند با هم بر سر آن بجنگند و حتی همدیگر را به قتل برسانند، مثل اعمال لنین و استالین و ترتسکی در خدمت مارکسیسم خود. مارکسیستهای هوادار پارلمان بورژوازی، سوسیال دموکرات‌ها، احتیاجی به قتل زنان و کارگران انقلاب ندارند چون بورژواهای دیگر برایشان چنین می‌کنند. مارکسیستها در عمل بورژوازهای سرمایه داری دولتی هستند و بودند. نظریه دیکتاتوری پرولتاریای مارکس اساسا نظریه سرمایه داری دولتی است و حتی می‌توان آنرا تک حزبی هم تفسیر کرد.
    آنارشیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>